۵.۱۱.۸۵

گفتمان دوره ای با بیانات جنابان پشمینه (2)

پنجم بهمن 1385



در این قسمت در رد سماع و برخی حالات و حرکات که از برخی صوفیه ذکر شده سخن گفته اند :
« در این فضای عرفانی حقیقی دست افشانی وپای بازی ورقص ودستک زدن وحرکتهای سبک ودور از وقار(هر چند به بهانه عشق حق) معنی ندارد ... خوب.کدام یک از اهل بیت در حالات خود اینچنین کارهایی مینمودند کی وکجا رسول گرامی اسلام با آن عظمت روح در اینچنین مجالسی حضور داشتند . عرفان را تبدیل به محلی برای اجابت خواسته های نفس نمودن چقدر زشت است » .
اولا سخن از عرفان و تصوف و نقد صوفیان در شان دانشمندانی مثل شما که سنایی و عطار و مولوی را « سنی کافر » میدانید نبوده و اظهار نظر غیرکارشناسانه فاقد اعتبار علمی میباشد .
ثانیا وقتی میگوییم یک عده آدم بیکار در این وبلاگ مطلب مینویسند دلیلش همین است که اینهمه قلنبه بفرمایند و از این و آن نقل کنند که رد سماع و غنا بشود ؛ این را که هر آدم مسلمان معتقدی قبول دارد و اگر هم طبق معمول قرار است به سلسله گنابادی چسبانیده شود که رد این چیزها در این سلسله اظهر من الشمس است و از قدما هم تاکید شده که اگر رفتار غیرمعمولی بر اثر حالتی از کسی سربزند که اختیاری باشد نکوهیده بوده و نزد خدا و اولیا رد میباشد و اگر غیر اختیاری باشد کسی که بفهمد چیست و چگونه است درباره اش سخن بگوید .
ثالثا از سخنان این پیرو حقیقی راه تشیع در این قسمت نتیجه میگیریم که هیچکدام از ائمه « در حالات خود اینچنین کارهایی » نمینمودند ولی عقاید و رفتار خلاف به مردم نسبت میدادند و جاسوسی میکردند و مال و اموال و جان مردم را به بازی فنا میگرفتند و بعد هم اظهار افتخار مینمودند .



در این قسمت به اظهار محبت غیرمتعارف یکی از فقرا به بزرگش ایراد وارد شده .
البته بزرگان ما بارها گفته اند که اشخاص نباید حالات و عقاید درونی و خاص خودشان را اظهار کنند و خلاف میباشد . چنانکه حکم قتل حلاج را جنید نیز که از بزرگان عرفا و صوفیه بود در لباس فقاهت که ناظر بر امر شریعت است امضا نمود .
اما درباره حدیثی که از حضرت علی ذکر شده عرض میشود چه خوب است آدم محب ائمه و اولیا باشد هرچند غلو کند و از آن حرفها بزند و در جهنم هلاک شود نه که به آنها اهانت کند و در ذهن مخبط خود آنها را با مردم دیگر مقایسه کرده و در کوی و برزن در بوق و کرنا حرف زن و بچه و خاندان عصمت را بزند و هرچه از دهانش در بیاید بگوید آنهم به شیوه ناصواب مطربان نافرهیخته نامسلمان ینگه دنیا که همگی گریه کنند و به بهشت بروند .



در این قسمت نیز مانند بخش قبلی سعی وافر در اثبات واضحات درباره « ... ویژگی ((هدایت گری))و ((حجت باطنی))بودن عقل ... » شده و آنچه قبلا عرض شد درباره آن صادق میباشد .
اما اصل مطلب آنجاست که فرمایش شده « ... به تعبیر بعضی از صوفیان [عقل] دشمن ((دل)) ... » است .
گفتگو در این باره هم چنانکه قبلا عرض شد در شان آقایان نیست ولی برای علاقه مندان عرض میشود باید در این باره دو سوال زیر را به دقت پاسخ داد که اولا « عقل » در لسان صوفیه یعنی چه ؟ ثانیا « دل » یا « قلب » در لسان صوفیه یعنی چه ؟ اگر معنی این دو واژه را به تعریف و به روایت خود صوفیه ( و نه به تعریف غیرصوفیه یا به روایت مخالفان تصوف ) روشن کنید خیلی مسائل حل خواهد شد .
در ادامه جمله ای ذکر شده که ناشی از حلالزادگی جنابان پشمینه میباشد : « ... در بحث شهود در خود صوفیان وعارفان اختلاف وتعارض زیادی وجود دارد که بسا به تکفیر یکدیگر نیز می رسد ... » . نویسنده بفرمایند کجا صوفیه هم را تکفیر کرده اند ؟ هرچه بوده برخی آقایان فقها فلاسفه و صوفیه را تکفیر کرده اند از قبیل آقایانی که دوش حمام و آسفالت خیابان را حرام میدانستند .
ضمنا کسی میداند چرا هر پست این وبلاگ با یک فونت و یک شکل نوشته شده ؟



پس از اظهار محبتهای معمول ناشی از حلالزادگی نسبت به تصوف و سلسله گنابادی فرمایش نموده اند « درآستانه سالگرد برچیده شدن خانقاه فرقه گنابادی از شهر ولایت قم مجددا سایتهای این فرقه با هدف فشار به جمهوری اسلامی وتشویش اذهان عمومی ... » دروغ شاخدار « ... مساله کمیته بررسی کننده ماجرای غائله قم ومحکومیت تخریب خانقاه توسط نظام ... » را مطرح کرده اند . و اینکه کسی این گزارش را تایید نکرده و توسط فلانی تکذیب هم شده است .
سپس فرمایش شده که « سوال دیگر بنده اینست که شما روزانه در اخبارتان مدعی فشار جمهوری اسلامی به این فرقه وبازداشت اتباع خود می شوید ووزارت اطلاعات وهمه دستگاه های نظام را متهم می نمایید واز سوی دیگر می گویید نظام شما را همراه با خود می داند واز شما حمایت می کند »
اولا اینکه خبر اولیه و بعد طرح مجدد آن در آستانه سالگرد حادثه توسط سایتهای خبری مانند روز بوده و وبلاگی که نام آن آمده از آنجا نقل کرده است . یقین جنابان پشمینه سایتهای خبری مورد نظر را وابسته به سلسله گنابادی فرض کرده اند . لطفا یکنفر این مساله غامض را به ایشان توضیح دهد که اگر کسی یا کسانی از روی نیات انساندوستانه یا هر نیت دیگری درباره موضوعی خبری در جایی منتشر کردند کسانی که مورد آن خبر بوده اند صاحب یا ذینفع در آن رسانه نخواهند بود .
ثانیا جنابان پشمینه و دار و دسته مربوطه اصلا نگران نباشند افتخار آتش زدن و خراب کردن خانه امام حسین (ع) در ماه محرم در پشت حرم حضرت معصومه (س) و ضرب و شتم پیروان ایشان و از بین بردن مال و اموال آنان و زدن تهمت و افترای بی محابا به شیعیان مال خودتان بوده و کسی آنرا از شما نخواهد گرفت ، در تاریخ ثبت شده و به نام شما خوانده خواهد شد تا وقتی که تاوانش را نداده اید و بعد هم که دادید تا روزی که تاریخ باشد .
ثالثا درباره بحث تکذیب کردن عرض میکنیم اگر خبر کذب بود باید مقامات بالاتر از شخص مذکور یا کسانی که خود مسبب آن حادثه نبودند تکذیب میکردند نه کسی که خودش متهم به راه انداختن شر است .
رابعا پرسش شده در گزارش مورد بحث آمده که « دراویش گنابادی یکی از فرق همراه با اسلام و تشیع و انقلاب بوده و از جانب آنان هیچ خطری متوجه جامعه شیعی نیست » پس چرا مدعی فشار برخی نهادهای بر خود میشوید ؟
عرض شود اگر دراویش گنابادی آنطور که شما فرمایش میکنید مخالف نظام بوده و برای آن خطر داشته اند جلوتر از این حرفها کاری انجام میشد چنانکه با کمتر از مورد ادعا کارها شده است . و اگر بگویید به هر دلیلی نظام در این سی ساله نتوانسته یا نمیتواند کاری کند باید عرض کرد وای بر نظامی که نتواند چنین ضرر داخلی را ( که شما میگویید ) از خود دور کند آنهم در سی سال .
ظاهرا در این مورد هم دو « نظام » داریم . یکی آن است که دراویش گنابادی را دوست خود میداند و به حقوق قانونی شان احترام میگذارد و یکی آن است که صوفیه را دشمن خود دانسته و از بیخ کافر و بلکه « سنی کافری » میداند و این عبارت که توسط یکی از آقایان بیان شده نشان میدهد که در نظام مزبور غیر از مقلدان خودشان همه کافر دانسته میشوند و این مساله مختص دراویش گنابادی نیست .



در این قسمت پس از مقداری نقل قول درباره خاستگاه تصوف ( که صحت و سقم هر نقل اگر درست واگو شده باشد به عهده گوینده آن است ) ضمن ادعاهایی که بطور معمول بدون ارائه سند و مدرک بهم رسیده خودشان نظر خودشان را تایید کرده و بر نظریات سایرین که قبلا ذکر کرده اند رجحان داده آورده اند که « این جریان با اهل بیت (ع) شروع نشده است هر چند ادعا کنند که حسن بصری از دست علی (ع) خرقه گرفت و ... » .
جنابان پشمینه اولا خودشان و سوابق و مدارج علمیشان را معرفی بفرمایند تا ما بفهمیم با کدامیک از موجوداتی که قبلا شناسایی کرده ایم طرف میباشیم و بدانیم چه کس یا کسانی هستند که نظرشان بر تمامی نظریات پشینیان ( هرچه که هست ) از محققین و فضلا رجحان دارد و میتواند به ضرس قاطع بگوید صوفیه شیعه نیستند حتی اگر گفته شود حسن بصری از دست علی (ع) خرقه گرفته است .
ثانیا یکی از نشانه های حقانیت هر مکتبی بزرگان و تربیت شدگان آن مکتب هستند که نشانه مکتب تعلیم دهنده آنها میباشد چنانکه ما میگوییم هرکس در زندگی پیامبر و ائمه و اصحاب آنها مداقه کند تصدیق خواهد کرد که آنها مردان خدا بوده و راهشان راه خدا و حق میباشد .
در مکتب تصوف بسیاری اشاخص بوده و هستند که باعث فخر جامعه مسلمین و بلکه همه جهانیان میباشند و این خاصیت را از مولای خود علی (ع) به ارث برده اند که مسلمان و غیرمسلمان تحسینش مینمایند .
ما از شما سوال میکنیم که این شیعه گری مورد ادعای شما که با آن تمام تاریخ اسلام را رد و تمام مسلمانان را تکفیر و غیرمسلمانان را از جرگه آدمیان خارج مینمایید چه افتخاری آفریده و چه انسانیتی پدید آورده که نشانه حقانیتش باشد غیر از اینکه افتخار تکفیر کردن و کشتن غیر پیروان خود را داشته و اینکه یک عده درنده خو تربیت کرده که در انجام خواسته های اشخاصی به نام اسلام با زیرپا گذاشتن اصول اولیه اسلامی و انسانی بدون کوچکترین تاسفی میکوشند و امثال تکفیر و آزار و کشتن عرفا و صوفیه را در تاریخ تکرار کرده و افتخار هم مینمایند که نمونه آن واقعه سال قبل در قم میباشد ؟
توجه بنمایید آدم عاقل لازم است قبل از رد کردن دیگران خودش را ثابت کند تا گفته نشود آنکه کاسه اش خالی است لگد به ظرف غذای دیگران میزند .



در این قسمت با مقایسه کشتن حلاج با مساله هولوکاست رد عقاید و شخصیت حلاج شده .
اول درباره هولوکاست صوفیه عرض شود که این عبارت موید عرایض قبلی ما میباشد که اگر آدم خودش را ثابت کند نیاز به رد دیگران ندارد . همگی آقایان در شهر با خانواده طرف آشنایی دارند از رفتار خواهر و مادر دیگران انتقاد مینماید .
اما در باب آنچه از حلاج گفته اند این بار از صوفیه یک نفر را پیدا کرده اند که قبلا خاکسترش را هم به آب داده اند اما گویا این مساله دل ایشان را خنک ننموده و میخواهند یک طوری بیشتر او را منهدم نمایند .
به هرحال پیشنهاد میکنیم به همین مناسبت یک کنفرانسی ترتیب بدهند و از همه کسانی که با ایشان همرای هستند دعوت کنند که در آن مجددا حلاج را تکفیر و زندانی کرده و سپس بر دار نموده و سوزانیده و خاکسترش را بر آب دهند شاید دلشان خنک بشود اما مواظب باشند که برخی از این خاکسترها به آب دادنها خاکستر آدم را به باد میدهد .

ارتباط : در عنوان هربخش

۱ نظر:

ناشناس گفت...

و کربلا را تو مپندار که شهري است در ميان شهرها

و نامي است در ميان نام ها نه!

کربلا حرم حق است و هيچکس را

جز ياران امام حسين عليه السلام راهي به سوي حقيقت نيست.