۷.۱۰.۸۵

پرسش و پاسخ درباره تصوف در سایت مذکور - قسمت دوم

تعریف تصوف

۱. آیا کلمه تصوف واژه ای اسلامی است یا بعدا وارد فرهنگ اسلامی شده است ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد ، حتی اسم آن .
سوال برای فهمیدن : واژه تصوف به چه معنی است و ریشه آن از کجاست ؟

پیدایش تصوف

۱. رهبانیت مسیحی در پیدایش تصوف در میان مسلمانان چه نقشی داشته است ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد و از مسیحیت گرفته شده است .
یک سوال دیگر : دین حضرت موسی در پیدایش دین اسلام چه نقشی داشته است ؟
سوال برای فهمیدن : دلیل شباهت برخی عقاید تصوف اسلامی با عقاید مسیحیت چیست ؟

۲. آیا تصوف قبل از اسلام وجود داشت ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد .
یک سوال دیگر : آیا دینداری و عرفان قبل از اسلام وجود داشته است ؟
سوال برای فهمیدن : مبدا تصوف چه زمانی بوده است ؟

۳. درست است که مذهب اهل سنت بستر مناسب برای رشد تصوف است ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و مربوط به اهل سنت است .
یک سوال دیگر : درست است که صوفیه شیعه بستر مناسبی برای رشد و گسترش تشیع به وجود آوردند ؟
سوال برای فهمیدن : ارتباط تصوف با مذاهب تشیع و تسنن در تاریخ اسلام چگونه بوده است ؟

عرفان و تصوف

۱.چرا خیلی از عرفای شیعه را کسی به عنوان صوفی نمی‌شناسد ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم .
یک سوال دیگر : چرا بعضی از عرفای شیعه را همه به عنوان صوفی می شناسند ؟
سوال برای فهمیدن : چرا بسیاری از بزرگان عرفان در شیعه عارف نامیده میشوند نه صوفی ؟

۲. وجوه اصلی تباین اخلاق ، عرفان و تصوف چیست ؟
منظور به صراحت : فرق عرفان و تصوف با اخلاق چیست ؟
سوال برای فهمیدن : ارتباط اخلاق با عرفان و تصوف چیست ؟
توضیح مخصوص : پاسخ این سوال را حتما مطالعه بنمایید و پاسخ آن را فراموش نکنید چون آنها که این سوالات را پاسخ داده اند بعدا چیزی را که اینجا گفته اند یادشان رفته است .

۳. آیا در سیر و سلوک الهی نیاز به راهبر و مرشد داریم ؟
منظور به صراحت : مشایخ و بزرگان صوفیه در هیچ زمینه ای صلاحیت ندارند .
سوال برای فهمیدن : دلایل ضرورت وجود مربی و راهنما در سلوک الهی چیست و چه خصوصیاتی باید داشته باشد ؟

۴. آیا تصوف با رهبانیتی که در احادیث مردود شمرده شده است سنخیتی دارد ؟
منظور به صراحت : تصوف همان رهبانیت مردود در اسلام است .
سوال برای فهمیدن : برخی احادیث رهبانیت را مردود میداند ، ارتباط تصوف با رهبانیت چگونه است ؟

بزرگان تصوف

۱.چرا بیشتر قریب به اتفاق صوفیه مذهب اهل سنت دارند ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و بزرگان صوفیه سنی هستند .
یک سوال دیگر : چرا برخی از شخصیتهای مهم صوفیه مذهب شیعه دارند ؟
سوال برای فهمیدن : چرا بزرگان صوفیه از قدما به داشتن مذهب تسنن شهرت یافته اند ؟

۲. اقطاب برخی از سلسله‌ها، سنی مذهب هستند این با شیعه بودن دل‌مداران آنها چگونه سازگار است؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و بزرگان صوفیه سنی بوده اند .
سوال برای فهمیدن : چگونه در تاریخ تصوف تا برهه زمانی خاصی اقطاب به داشتن مذهب اهل سنت شهرت دارند در حالی که جانشینان و پیروان آنان مذهب تشیع دارند ؟

۳. حضرت امام در اشعارش کرارا عباراتی دارند که بیانگر این است که ایشان تصوف را مقبول می دانستند مثل «همچو منصور خریدار سر دار شدم » در حالی که منصور حلاج از بزرگان تصوف بوده اند چرا به هر شیوه ای که می خواهیم مطلب را رد می کنیم لطفا توضیح دهید؟
منظور به صراحت : امام خمینی به هیچ وجه تصوف را قبول نداشتند .
سوال برای فهمیدن : اشارات امام خمینی در تایید تصوف چگونه اند ؟

۴. در کتاب دکتر یزدی (آشنایی با علوم قرآنی) در صفحه ۱۲۲ چنین جمله‌ای نوشته شده صوفیه تندرو نظیر ابن عربی نیز طرفدار تاویلات نامستند و بی‌محابا هستند... و در نامه تاریخی امام (ره) به گورباچف امام وی را به کتابهای ابن عربی جهت آشنایی با اسلام سوق می‌دهند ؟
منظور به صراحت : امام خمینی به هیچ وجه تصوف را قبول نداشتند .
یک سوال دیگر : چرا امام خمینی ابن عربی صوفی را برای شناخت اسلام واقعی به کمونیستهای کافر معرفی کرده است ؟
سوال برای فهمیدن : عقیده امام خمینی درباره تصوف چه بود ؟

۵. آیا در تاریخ می‌توان از یک درویش، قطب، مرشد، صوفی و... نام برد که باری از دوش مردم یک جامعه برداشته باشند؟
منظور به صراحت : صوفیه هیچ خدمتی به بشریت نکرده اند .
یک سوال دیگر : نمکشناسی یعنی چه و به عنوان مثال جامعه تشیع و فارسی زبانان به چه کسانی بیش از صوفیه مدیون هستند ؟
سوال برای فهمیدن : تصوف و بزرگان صوفیه در طی تاریخ اسلام چگونه و چقدر نقش اجتماعی داشته اند ؟

۶. آیا واقعا عده‌ای از اصحاب پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ صوفی بودند ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد و صوفیه بعدی هیچ ربطی به بزرگان مسلمین در صدر اسلام ندارند .
یک سوال دیگر : شباهت عقاید و رفتار بزرگان مسلمین در صدر اسلام با عقاید رفتار صوفیه چگونه است ؟
سوال برای فهمیدن : چگونه است که گفته می شود عده ای از اصحاب پیامبر یا ائمه صوفی یا از پیشوایان تصوف بوده اند ؟

ادامه قسمت سوم

ارتباط : پرسش و پاسخ درباره تصوف

پرسش و پاسخ درباره تصوف در سایت مذکور - قسمت اول مقدمه

چندی قبل در سایت یکی از مراکز علمی قم بخشی درباره پرسش و پاسخ در شناخت تصوف ملاحظه نمودیم .
در آنجا زحمت کشیده اند و سوالات عدیده ای درباره تصوف مطرح نموده و پاسخ داده اند اما برای رعایت راحتی کار مورد نظر خودشان طوری سوالات را ترتیب داده اند که پاسخ مورد نظر در خود سوال مسطور میباشد . گرچه این کار به حکم « رنگ رخسار خبر میدهد از سر درون » نشان از شدت بیطرفی و نقد علمی مولفان آن مجموعه قبل از ملاحظه پاسخها میکند با این حال ما سپاسگزاری میکنیم چراکه سعدی از صوفیان ( به قول مولفان آن پاسخها ) کافری که هیچ نوع خدمتی به بشریت ننموده فرموده است « تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد » ، در این حال وقتی آدم محقق و عاقل و بیطرف به منابع اصلی دو طرف دعوا مراجعه مینماید قبل از اینکه خودش را به زحمت مطالعه عمیق بندازد بسا چیزها که دستگیرش خواهد شد .
ما در اینجا لیست کامل مجموعه سوالات مندرج در آن سایت را عینا آورده ایم و زیر هرکدام در سه خط اولا منظور طرح آن سوال را به صراحت ، دوم یک سوال دیگر که میتوان در آن باره مطرح نمود و بودن آن در کنار سوال اصلی مفید میباشد و سوم صورت بیطرفانه سوال را که برای فهمیدن باشد ذکر کرده ایم که به هرحال مجموعه گردآمده از این آخری برای علاقه مندان مفید میبوده باشد .
بدیهی است که مطلب زیر بیشتر ناظر بر صورت سوالات بوده و پاسخهای داده شده به سوالات مطرح شده در سایت مذکور که نمونه نقد علمی و بیطرفانه سزاوار علما و دانشمندان میباشد امری علیحده است .

ادامه قسمت دوم

ارتباط : پرسش و پاسخ درباره تصوف

۲۰.۹.۸۵

حدس بزن کیه ... : برخی مخالفان تصوف از چه نوع میباشند

در پی برخورد یکساله با سخنان مخالفان تصوف در اینترنت ( و قبلا هم در کتابها ) و با مشاهده ابراز محبت برخی از آنها نسبت به شاهکارهای برخی دیگر (1) حدسیاتی درباره هویت و موجودیت اینگونه اشخاص زده شده که ذیلا میآید . خوانندگان گرامی میتوانند هرکدام را که خواستند انتخاب نمایند ، انتخاب بیش از یکی بلامانع میباشد .

برخی مخالفان تصوف از چه نوع میباشند :

- محققان گران سنگ . ( با توجه به سطح علمی مطالبشان )
- تلسکوپ فضایی هابل . ( با توجه به نکته گیریهایشان )
- بافندگان زحمتکش . ( با توجه به اینکه آسمان را به ریسمان میبافند تا نتیجه مورد نظر را ایجاد کنند )
- مردم عقب افتاده . ( با توجه به تکرار کردن ایرادات بدون در نظر گرفتن پاسخهای داده شده )
- چند قلاده گربه . ( چون از هرطرف ول میشوند از همان یکطرف میافتند )
- چند قطعه کیبورد ( با توجه به اینکه مطالبی را که به آنها میدهند عینا نقل میکنند )
- چند قطعه سنگ پای مرغوب . ( از نظر پشتکارشان )
- آدمهای بیکار . ( با توجه به شغلشان که افشاگری میباشد )
- قنسول اعلیحضرت پادشاه بریتانیا ( با توجه به تلاش خستگی ناپذیرشان برای رفع اتحاد بین مسلمین عموما و شیعیان خصوصا )
- قاضی شارع ؛ مدعی العموم طغای تیمورخان ایلخان مغول . ( با توجه به اتهاماتی که از طرف عموم اسلام و تشیع وارد میکنند )
- آدمهای حلالزاده ( با توجه به توضیحاتی که قبلا داده شده )
- مردان بسیار تنومند . ( با توجه به غیرت دینیشان )
- خانمهای خیابانی . ( با توجه به شرم و حیایشان )
- اعضای اتحادیه دلالان محبت . ( با توجه به مهری که به همه مردم خصوصا مسلمین و بالاخص شیعیان میورزند )
- ارواح خبیثه سرگردان . ( با توجه به برخی تصاویر خصوصی مردم که از سایتها و وبلاگهایشان سردرمیآورد )
- یک گروهان از برادرانشان . ( با توجه به سنگینی بار اعمال اخلاقیی که میکشند )
- شیطان رجیم ( با توجه به اینکه در انجام وظیفه شان حتی از خدا هم نمیهراسند )
- باریتعالی . ( با توجه به اینکه نظرشان قطعا باید معیار صحت و سقم هرچیزی قرار بگیرد وگرنه جهنم دارد )

پاورقی
(1) مانند آنچه اینجا آمده است .

ارتباط : با خیلی جاها .

در حواشی قانون جدید اینترنت : نظرخواهی برای آینده نگری

بخشهایی از آئین نامه ساماندهی پایگاههای اینترنتی :
فصل سوم - تخلفات و نحوه رسیدگی به آنها
ماده 7 - انتشار و نگهداری هرنوع داده اعم از متن ، صدا ، عکس ، ... [شامل موارد زیر] در پایگاه های اطلاع رسانی ممنوع است :
ب - توهین به ادیان آسمانی و کتب مقدس و انبیا و معصومین و مقدسات .
ث - ... تفرقه افکنی و خدشه در وحدت و وفاق ملی ...
ج - توهین به اقوام و اقلیتهای مذهبی .
خ - توهین به اشخاص حقیقی و حقوقی .
د - [انتشار] اطلاعات خصوصی و شخصی افراد بدون اخذ اجازه کتبی از آنان .
ژ - نشر اکاذیب و افترا .
ش - هرگونه اقدام خلاف شرع یا قانونی دیگر ...
ماده 8 - انتشار هرنوع داده ممنوع ... منجر به ارسال گزارش ... به منظور مسدودسازی پایگاه اطلاع رسانی خواهد شد .

به نظر شما وبلاگ خرقه پشمینه مسدود خواهد شد یا مطابق بخش دیگری از همین آئین نامه مجوز رسمی دریافت خواهد کرد ؟
پاسخ خود را به خاطر داشته باشید که اگر خدای ناکرده این مصوبه به مناسبت روز جهانی حقوق بشر و برخی اظهارات اخیر مقامات بلندپایه مملکت و در راستای اجرای قانون اساسی و برخی قوانین سابقتر از قانون جدید اجرا شد ، بعدا بتوانید از آینده نگری خود نزد دوست و آشنا تعریف کنید و پز بدهید .

۱۹.۹.۸۵

سند حلالزادگی جنابان خرقه منتشر شد

چندی قبل ما طی مطلبی و مبحثی درباره سخن گفتن با مدرک و اتهام و رفع اتهام متقابلا از جنابان پشمینه خواستار مدارکی در اثبات حلالزادگیشان شدیم که حرامزاده نباشند ( همین سمت راست صفحه لینک آن موجود میباشد ) . جنابان خرقه در همین راستا پس از سعی بسیار مدارکی را در اثبات آن ( هرکدام که شما بفرمایید ) منتشر کرده اند . جملات اصلی این سند را ملاحظه بفرمایید :

... چرا شريعت و طريقت را جدا ميکنيد ...
... هزينه هاي مليوني صرف چاپ کتاب و فصلنامه و سي دي ...
... [برای تبلیغ] به در خانه برخي مردم رفته و پول ميدهيد ...
... اينهمه سايت و وبلاگ ...
... در اين [[که] تصوف را تربيت اصيل اسلامي [میدانید]] اهانتي واضح به جمعيت بزرگ شيعه است :
... [تربیت تصوف] برپايه دفاع از سني گري و دوري از قران و کلام اهل بيت و گذاشتن شارب و ...
... واي بر اسلام ...
... هزاران عالم شيعه از قديم تا کنون ... و مراجع بزرگ شيعه طريقه شما را انحراف مي دانند ...
... مخالفت با نظر اهل بيت و اتهام به علماي بزرگ اسلام ...
... بدعت گذاشتن در احکام وآيات ...
... درست کردن عشريه بر خلاف نص صريح قران است ...

توضیح برخی از این مسائل آنقدر داده شده که فکر کردن به جواب دادنش موجب تهوع نویسنده میباشد و لذا از محققان درخواست میشود به مطالبی که قبلا در هرجا درباره این موضوعات گفته شده مراجعه کنند .

در پایان این مطلب جنابان پشمینه برای اینکه ما خیلی حالمان بد نباشد لطیفه ای فرموده اند :

... توصيه مي کنم که حداقل مسائلي را بگويند که مردم مخالفش را با چشم نبينند ... با گسترش تکنولوژي سخنان ديگر در پس پرده نمي ماند و منتشر مي شود و باعث آبرو ريزي مي گردد . يا حق

حق نگهدارت ... قربان آدم چیز فهم ! میبینید که ایشان حرف حساب بلدند منتها جابجا میفرمایند .

اما درباره مساله تبلیغ که قرار بوده موضوع بحث مطلب فوق الذکر باشد . گفته شده که در طریقت که امر باطنی است تبلیغ نداریم ، نگفته اند که دفاع هم نکنید دفاع که واجب شرعی بوده و در رساله های عملیه هم ذکر شده است . اگر کسی خواست بداند چرا ما اینقدر در دفاع از خودمان فعالیت میکنیم اولا ببیند از کی این کار را شروع کرده ایم ثانیا محض نمونه همین مطلب مورد بحث را یک مروری بکند تا بفهمد . صد البته حرف زدن و اظهار نظر حق مسلم جنابان پشمینه و دار و دسته ایشان میباشد و الباقی در صورت تمایل میباید از وزارتخانه مربوطه مجوز اخذ و قبلا حرفشان را به تایید رسانده باشند حتی اگر در اینترنت باشد .

ارتباط : دو صد گفته چون نيم کردار نيست

۱۰.۹.۸۵

و خدا فحش داد ...

کرامت جنابان پشمینه را ملاحظه بفرمایید ! چند روز پیش که طبق دستور فقری قرآن صبحگاهی تلاوت میکردیم دیدم که خداوند همان اول قرآن ذکر دشمنان راه خدا و ایمان را کرده و توصیف نموده است . گفتیم چقدر خاطر امثال جنابان پشمینه عزیز بوده که اول قرآن یادشان کرده . خواستیم همان وقت ذکر این مساله را بنماییم که خوشحال شوند لکن گفتیم باشد بعدا ، طاقت نیاورد و آن حرفها را در وصف خودش گفت که ما یادمان به آن آیات افتاد .
آیات زیر مربوط به سوره بقره است . از چند آیه قبل و چند آیه بعد را هم بخوانید و اقرار کنید که قران کلام الهی است وگرنه کی مخلوقاتش را به این خوبی میشناسد و توصیف میکند ؟

... ومن الناس من يقول آمنا بالله وباليوم الآخر وما هم بمؤمنين ﴿8﴾ يخادعون الله والذين آمنوا وما يخدعون إلا أنفسهم وما يشعرون ﴿9﴾ في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ولهم عذاب أليم بما كانوا يكذبون ﴿10﴾ وإذا قيل لهم لا تفسدوا في الأرض قالوا إنما نحن مصلحون ﴿11﴾ ألا إنهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون ﴿12﴾ وإذا قيل لهم آمنوا كما آمن الناس قالوا أنؤمن كما آمن السفهاء ألا إنهم هم السفهاء ولكن لا يعلمون ﴿13﴾ ...

با تشکر از نشانی زیر که قرآن را به این شکل مناسب در اینترنت در دسترس عموم گذاشته است :
http://www.recent.ir/

ارتباط : چرا اینهمه تلاش

۹.۹.۸۵

پراندن مگس : درباره کتاب رجوم الشیاطین

چون این بار دوم است که به محتوای این بخش از کتاب رجوم الشیاطین ایراد گرفته میشود و چون دیدیم که جنابان پشمینه از مجموعه کامنتهای زیر این پست خود راضی بوده اند خواستیم ما هم چیزی بگوییم شاید حالشان بهتر شود .
جهت اطلاع قبلا عرض شود که کتاب رجوم الشیاطین به قلم جناب نورعلیشاه گنابادی بوده و در حدود صد و ده سال قبل یعنی در زمان حیات خود جناب سلطانعلیشاه درباره زندگی و حالات آنجناب نوشته شده و از آن موقع تا حالا هم تجدید چاپ نشده است .

اما درباره ایرادی که به مطالب کتاب وارد شده :

اول اینکه ما به مطالب این کتاب اعتقاد داریم و این قبیل چیزها مخصوص سلسله گنابادی نبوده و در تصوف سابقه دارد و مشابه این کرامات و خوارق عادات از عرفا و صوفیه در تاریخ مکرر نقل شده است که در کتابها خوانده شده و همه شنیده اند و البته محل اختلاف منکرین و موافقین بوده و هست و خواهد بود . در عین حال ما در این مورد و در هر مورد دیگری برخلاف بسیاری هیچ اعتقاد نداریم و نداشته ایم که دیگران هم باید به هرچه ما باور داریم معتقد باشند . مردم درباره آباء و اجداد خود حرفها میزنند غیرصوفیه میتوانند فرض کنند این هم از همان قبیل میباشد .

دوم اینکه آدمها از راه رفتار و عقایدشان سنجیده میشوند و درباره شان قضاوت میشود نه داشتن یا نداشتن خوارق عادات چنانکه در تصوف حقیقی داشتن کرامت معیار و ملاک حقانیت محسوب نمیگردد . جناب سلطانعلیشاه و جناب نورعلیشاه ( به عنوان نویسنده کتاب ) آدمهای واقعی بوده اند که زمان دوری نمیزیسته اند ، آثار زیادی از آنها باقی مانده و خلق بسیاری با آنها به جهات مختلف معاشرت داشته اند و اخلاف آنها هم اکنون در دسترسند . آدم عاقل بیطرف به آنچه از آثار و عقاید و رفتار باقی مانده است نگاه میکند که اگر ماحصل درست یا خراب باشد معقول داشتن یا نداشتن کرامت تاثیری در نتیجه قضاوت او نخواهد داشت .

سوم اینکه اگر به زندگی جناب سلطانعلیشاه توجه شود ایشان در زمان حیات خود از حسن شهرت علمی و اجتماعی و اعتبار و دارایی کافی و مریدان بسیار و بانفوذ برخوردار بوده اند و به دلیل حسادت به همین چیزها به قتل رسیدند . به همین دلیل هنگام تالیف و انتشار کتاب رجوم الشیاطین هیچ نیازی به ظاهرسازی و خودنمایی و مردم فریبی برای جمع کردن مرید یا شستشوی مغزی پیروان ( چنانکه بعضی کرده و میکنند ) نداشته اند که جناب نورعلیشاه به دلیل این قبیل چیزها چنین مطالبی در کتابی نوشته و منتشر کنند .

اما درباره اسم کتاب که رجوم الشیاطین گذاشته شده وقتی دیدیم که در زمان حیات خود آقای سلطانعليشاه هم عده ای از این کتاب برای ایجاد دشمنی سوء استفاده کرده اند و حالا هم رفته اند کتاب صد و ده سال قبل را درآورده اند به نظر رسید که گویا مطالب این کتاب همچون شیرینی برای مگس ، جاذب شیاطین میباشد که نیاز است با رجم کردن آنها را دور نمود .


ارتباط : رساله رجوم و مخفی کاری گنابادیها

۵.۹.۸۵

گزارش جناب پشمینه با سپاس

به گزارش وبلاگ خرقه پشمینه تابعین فرقه صوفیه گنابادی از شدت صعوبت منطق و استدالات علمی وی متزلزل شده طی یک فقره مظلوم نمایی با نوشتن نامه به مدیران بلاگفا خواسته اند وبلاگ پرصلابت وی بسته شود .

مدیر این رسانه شریف طی ادعایی پرسش نموده که چطور شغل وبلاگنویسان گنابادی که عبارت از توهین به مراجع تقلید و بزرگان نظام میباشد اشکالی ندارد لیکن شغل ما که توهین به تصوف و بزرگان عرفا و صوفیه است اشکال دارد ؟

وی ادامه داده که در راستای بخش دیگری از شغل شریف خود 300 مورد از توهین به مراجع و بزرگان نظام برای ما جمع آوری کرده است که قطعا به دلیل حلالزادگی این موارد و مدرک آن اعلام نخواهد شد .

در راستان همان بخش از شغل شریف ایشان نام چند وبلاگ را که فحاشی میکنند آورده و افشا کرده که از نزدیکان آقای نورعلی تابنده هستند که به دلیل فوق الذکر در این قسمت هم مدرکی ارائه نخواهد شد .

در نهایت ایشان به دراویش گنابادی توصیه فرموده اند که از تبلیغ تصوف و انحراف و بدعتهای ضددینی دست بردارند تا کسی به آنها کاری نداشته باشد . عرض میشود که به دیده منت ما از این به بعد به توصیه جنابعالی به جای « تبلیغ تصوف و انحراف و بدعتهای ضددینی » به تبلیغ عقاید مخالفان تصوف و انحراف و بدعتهای ضددینی خواهیم پرداخت .

جمله آخر این مرد شریف چنین میباشد :
به هر حال از اينکه مي بينم وبلاگ بنده اينقدر موثر بوده بسيار خداوند کريم را شاکرم ...
ما هم از اینکه میبنیم شما اینقدر در افشای منش مخالفان تصوف و تبلیغ صوفیه موثر بوده اید از خداوند کریم شاکر بوده و از خود جنابعالی هم تشکر میکنیم .


ارتباط : نيرنگي جديد

۲.۹.۸۵

که داری خوب میزنی

یک شخصی از غیر دراویش پس از مدتی ملاحظه وبلاگ جناب پشمینه و بررسی گفتمان ایشان با دراویش گنابادی نتیجه گیری خود را به شرح زیر اعلام کرده است . ما عین آن را میآوریم :

آقا این دیوه راه حل را پیدا کرد . بهترین کار و دروی حلال تمام مشکلات . مگر نه این است که این نویسنده محترم و این محقق فاضل دانشمند در هر چیزی که اراده نماید گافی می یابد ؟ مگر نه اینکه تمام گفته های ایشان را باید حکم انگاشت ( مثل خیلی گفته های دیگر !)؟ خوب . بهترین کار این است که ایشان مدار کائنات را بدست گرفته و خیال خدا را هم راحت نمایند . بعد از آن دیگر مطمئنا وقتی برای وبلاگ نویسی و پراکندن این مطالب دقیق و محاسبه شده و نیز صد در صد مطلق و بی چون و چرا باقی نخواهد ماند و البته ایشان پس از آن پیام های همیشه مطلق خویش را از طریق پیامبرانی که منصوب خواهند کرد به اطلاع بندگان خویش رسانده و صد البته امثال بنده که سریع به عقوبت نائل و صحنه جهان را از وجود خویش پاک خواهیم کرد .
من نمی دانم چرا بعضی ها فکر می کنند اگر در تجسمات و توهمات خویش خود را یابو و قاطری لجوج تصور کرده و این وهم را آنقدر تمرین کنند تا به ایشان مشتبه شود قاطر هستند بعد وبلاگ بنویسند آیا کار نویی انجام گرفته ؟
به دلایل زیر اینکار غلط می باشد :
1- قاطر انگشت ندارد لذا باید کی بوردی خاص این موجود عجیب طراحی کرد .
2- قاطر فکر نمی کند از روی بخارات متصاعد از علوفه مصرفی خویش تصمیم می گیرد لذا بوی گندی از تصمیمات وی بلند می شود .
دفعه پیش گفتم که این گنابادیه خوشبختند اما واقعیت آن است که خیلی خیلی هم بدبختند . کسانی که دشمنانی اینقدر احمق و شوت دارند واقعا قابل ترحم هستند . آخر بنده خدا این هشتاد ساله ها که شما می گوئی کجا هستند ؟ آوردی در وبلاگ حبس شان کردی که شهادت مستند بدهند ؟ بعد ؟ مگر این هشتاد ساله ها بیکارند که سر در شهر این آقای دکتر تابنده که مثلا توانسته ای دستش را رو کنی بنشینند و فقط و فقط هم آمد و رفت وی را ثبت کنند ؟
اصلا یک بنده خدائی راضی نبوده کاری را انجام بدهد خوب شما لیاقتش را پیدا می کردی شما انجام می دادی ؟ متن وبلاگ ات را به یک روانشناس نشان بده . 99% به تو می گوید که یک عقده بزرگ وجود دارد آن هم این است که کاش من فرمان یک عده آدم که حسب دشمنی های شما فهمیده ام آدم های محکم عاشق ائمه اطهار و عاشق رسیدن به خدا هستند را به عهده داشتم . حالا که ندارم پس در نقش عمرو عاص( البته دور از عمرو عاص ) هی انتقاد می کنم هی افشا گری می کنم تا بالاخره یکی دلش به رحم بیاد من رو سر یک منصب خوبی بذاره تا منهم دست از سر این گنابادیه بردارم . خدا وکیلی این گنابادیه فقط یک عیب دارند و آن هم داشتن دشمنانی بسیار با ذکاوت و با انصاف و اهل مباحثه مانند شما است .
درضمن به استحضار نویسنده فاضل و دانشمند این وبلاگ و سایر دوستان می رسانم سبک بیمزه نوشتن و ضخامت کم استدلال های نوشته شده ( زیر یک صدم میلیمتر عمق ) باعث شد که بنده دیگر مزاحم نمی شوم و کامنت و نظر نمی دهم و صد البته مطالعه هم نمی کنم . می روم 4 تا مطلب می خوانم ( مثل طنزهای ابراهیم نبوی ) که اقلا یک خنده ای به لبم بیاد . این خزعبلات که نوشتار می فرمایید حتی برادران محترم افاغنه ای که در جریان هیچ مطلبی نیستند را وادار به خنده نمی کند . من چند هفته ای است مطالب این وبلاگ را خواندم . اوائل دعوا و بحث به نظرم جالب بود . کم کم برایم جنبه طنز پیدا کرد بعد هم فکر کردم آدم بامزه شیرین عقلی یافته که می شود سر بسرش گذاشت اما واقعیت این است که دشمنی صرف آدم را به حائی نمی رساند و کمی هم سواد و مطالعه و صد البته دقت علمی و بی نظری و تحقیق می خواهد . این شرایط در شما موجود نیست. بر می داری یک سری شایعات می نویسی بعد در پست قبلی آن شایعات را حکم مطلق فرض کرده بر مبنایشان هوا را تکان تکان می دهی .
البته بابت یک نکته از شما متشکرم . این گنابادیه را شما به من معرفی کردی و به محض اینکه آدرسی چیزی از این گنابادیه بیابم می روم و سعی می کنم با نیت پاک و قلبی خالی از هوا و هوس با ایشان مذاکره کنم . شاید من هم به ایمان دست بیایم . خدانگهدار بیش از این مزاحم این وبلاگ نمی شوم .


البته ما از جهت امانت عین متن ایشان را نقل کرده ایم و اولا منظورمان این بود که « والسلام علی من التبع الهدی » ؛ ثانیا خواستیم بدین وسیله تشکری هم از آقایان پشمنیه نموده باشیم که حکما فرموده اند : بزن بزن که داری خوب میزنی .

ارتباط : در حاشیه خبرها 2

۳۰.۸.۸۵

هزینه حرف مفت

پیشزمینه : جناب پشمینه میفرماید هزینه فلان وبلاگ را مددکاری رضا میدهد (1) (2) ؛ از قدیم گفته اند کافر همه را به کیش خود پندارد :

1. جماعت وبلاگداران محترم بفرمایند هزینه وبلاگ یعنی چه ؟
2. فرشته محافظ اسلام بفرماید هزینه های وبلاگ پشمینه شامل چه مواردی است و چقدر دریافت میکند تا ما عرض کنیم هزینه وبلاگی مثل بایاران که کل پستهای آن 8 عدد است که آخرین آن هم مال 4 ماه قبل است چقدر بوده است .
3. دارایی بفرماید هزینه مالیات حرف مفت چقدر میباشد ؟

پاورقی
(1) منظور ایشان این است که دیدی من فهمیدم .
(2) منظور دیگر ایشان هم آوردن نام یک موسسه خیریه خوشنام به بدی است که خدای ناکرده جایی به مردم بدبخت خدمت نشود که احیانا باعث بشود نام انسانیت و دینداری و درویشی به خوبی برده شود .

ارتباط : هزينه وبلاگهاي صوفيان گنابادی

۲۹.۸.۸۵

گفتگو با جناب حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه

مصاحبه ایشان را در مزارسلطانی یا اخبارصوفیه یا سلطانلعیشاهی خوانده اید ؛ نخوانده اید توصیه میشود بخوانید . سخنان ایشان برای فقرا و دوستان مفید و برای دشمنان مضر یا بیفایده میباشد .

اما انگار بعضیها موظف میباشند حتما یک چیزی بگویند تا یکوقت روز قیامت نزد خداوند روسفید محشور نشوند :
« ... این در حالیست که همه میدانند آقای رضاعلیشاه اجازه ورود به بیدخت را به ایشان نداده بود ... » . قطعا منظور جناب پشمینه از «همه» درویشها نیستند چون چنین چیزی نشنیده اند . در این باب ما چون اینبار اتفاقا یادشان رفته این کار را بکنند از ایشان خواهش می کنیم که از جهت اثبات صحت مطلب (1) و قبل از «مسائل دیگری» که قرار است طرح شود اعلام کنند که این «همه» کیها هستند که اطلاع درستی از چنین چیزی دارند و به ایشان خبر داده اند . انشاءالله ...
همچنین جناب پشمینه متذکر شده اند « کسیکه حتی اجازه نماز نداشت یکباره قطب شود عجیب است . » بحمدالله همه چیز به ایشان (2) مربوط است و در همه موارد صاحب نظر و رئیس هستند و باید طبق نظر ایشان عمل شود وگرنه تخلف محسوب شده و مجازات دارد .

پاورقی
(1) یکهو یادمان افتاد که ما یکسری مدارک برای اثبات بعضی مسائل از ایشان طلبکاریم .
(2) به احتمال قوی منظور نویسنده از این ضمیر جمع است .

ارتباط : در حاشیه خبرها

با عرض پوزش

عرض سلام
دعوا و بگومگوی فقرا با مخالفان متاسفانه گاهی شکل عجیبی به خود می گیرد . در همین رابطه اخیرا مثلی به ذهن بنده میآید :
میگویند روزی سه نفر در نماز بودند . در همین حین یکی از آنها تف انداخت . بغل دستی سر نماز به سخن آمد که تف انداختی نمازت باطل شد . نفر سوم خندید و گفت تو هم حرف زدی و نماز هر دوی شما باطل است .
خداوند به نظر رحمت خود همه ما را از لغزشها نگه دارد ...

۲۴.۸.۸۵

« من منه کله گنده » در اخبار : حکم دادگاه آقای سید احمد شریعت و وکلایشان

خبر :

حکم آقای سید احمد شریعت و وکلایشان درمورد اتهمات قضیه حسینیه شریعت قم به شرح زیر صادر شد :
- آقای سید احمد شریعت به دلیل تمرد از دستور به ۳۰۰۰۰۰ تومان جزای نقدی و به دلیل اخلال در نظم عمومی به ۱ سال حبس تعذیری و ۳ میلیون تومان بدل از شلاق و ۱۰ سال تبعید از قم محکوم شدند .
- آقای هرسینی به دلیل تمرد از دستور به ۳۰۰۰۰۰ تومان جزای نقدی و به دلیل اخلال در نظم عمومی به ۱ سال حبس تعذیری و ۳ میلیون تومان بدل از شلاق و ۵ سال محرومیت از وکالت محکوم شدند .
- همچنین آقای بهرامی به ۳ ماه و ۱۰ روز حبس تعلیقی محکوم شدند .

پسخبر :

در پی انتشار این خبر منابع آگاه فاش کردند قرار است این ۷ ملیون اخذ شده را به عنوان خوشباش و خسارت استهلاک چماق و فک و کیبورد و بیل بین برادرانی که در آن امر خداپسندانه و مهرورزانه شرکت داشته اند تقسیم شود تا برای دفعه بعد آمادگی بیشتری داشته باشند .

ارتباط : رای دادگاه

« ... من منه کله گنده » : اخلاف نظر علما درباره تصوف

مقدمه :

مکرر این مساله در مخالفت با تصوف مطرح شده و ظاهرا خواهد شد که :
« همه علمای شیعه با تصوف مخالف بوده اند و این هم نمونه هایی از آن : فلان عالم در فلان کتاب ، چاپ ... ، صفحه ... ، سطر ... ، کلمه ... » . که منظور از این دقت کم سابقه که از این اشخاص به ظهور میرسد این است که گفته شود : « دیدید ما چقدر عالمیم و حرفهایمان درست و از روی حساب است ؟ » .

اما این مساله چند و چونهایی دارد :

چند و چون اول :

ظاهرا اینهمه دقت در ارائه نشانی مطالب جای شبهه باقی نمیگذارد . چند و چون اول این است که اغلب موارد مخالفان مذکور بخش منتخبی از کل یک مطلب را انتخاب کرده ارائه مینمایند تا منظور خود را حتی خلاف نظر اصلی نویسنده القا کنند . به عنوان نمونه در کتاب مستطاب در کوی صوفیان که از نظر جنابان پشمینه منشور سازمان همکاری مخالفان تصوف تلقی میشود ، آمده که جناب حاج زین العابدین شیروانی مستعلیشاه قطب بزرگوار سلسله نعمت اللهی در کتاب ( گمانم ) بستان السیاحه در توصیف طریقه تصوف چنین چیز خلاف عقاید اسلامی را بیان کرده و عین مطلب را با نشانیی دقیق ( از قبیل آنچه قبلا نمونه آن آمد ) آورده است . اما اگر آدم سری به نشانی دقیق ذکر شده بزند مشاهده خواهد نمود که مطلب در توصیف طریقه معنوی زرتشتیان است . البته ذکر این عنوان در کتاب مستطاب در کوی صوفیان حائز اهمیت نبوده و نیامده است . چنین کاری یعنی نقل ناقص از صوفیه یا کسانی که درباره تصوف اظهار نظر کرده اند ، با هدفی القای منظوری غیر از آنچه مولف مورد نظرش بوده یکی از شیوه های پسندیده برای آشنا کرده مردم با تصوف اسلامی است .

چند و چون دوم :

حالا در نظر بگیرید که خیر ، شخص مورد نظر همان مطلب را گفته و منظورش هم همان بوده است که فهمیده میشود . چند و چون دوم درباره این است که « منظورش کیست » .
برای فهم موضوع ماجرای معروفی را نقل به مضمون میکنیم . در زمان مرحوم آقای سلطانعلیشاه اعقاب معنوی جنابان پشمینه و امثالهم نامه ای نزد مرحوم آخوند خراسانی از اعاظم علمای عصر بردند که در آن عقاید و رفتاری که از نظر اسلام مردود است ذکر شده و سوال شده بوده که حکم کسی که چنین عقایدی دارد چیست . البته منظور این اشخاص شریف جناب آقای سلطانعلیشاه بوده که خود مجتهد مسلم و از شاگردان ممتاز حاج ملاهادی سبزواری بود . مرحوم آخوند خراسانی چنین شخصی را رد کردند و نوشتند که مردود است . وقتی خبر آن به جناب سلطانعلیشاه رسید و از محتوای نامه خبردار شدند گفتند چرا زحمت کشیدید و اینهمه راه تا نزد ایشان رفتید . میآوردید تا من خودم تایید میکردم که هرکس چنین عقاید و رفتاری دارد مردود است .
مساله رد کردن کل تصوف و طرائق صوفیه و شخصیتهای صوفی در تاریخ اسلام از اول تا حالا بطور مطلق است . این کارها را میکنند و آنوقت سر بعضیها از امثال ابن عربی و مولوی و سعدی و ... ( قدیما و جدیدا ) که شهرت جهانی دارند و نمیشود به این مفتی خرابشان کرد گیر میکنند . چون کسی ( منظور آدم دانا و شریف است ) قبول نمیکند که اینها مخالف ائمه یا خارج از اسلام باشند . در این حالت یا رویشان نمیشود علنا تکفیر کنند ، یواشکی و اصطلاحا محفلی به یک عده ای میگویند تا آنها بغض صوفیه را داشته باشند و به موقع با چماق حالی به صوفیها بدهند ، یا پررو هستند و علنی میگویند تا آبرو و حثیت اسلام و مسلمین را نزد کفار و آبروی شیعیان را ( منظور شیعیان آبرودار است ) نزد عالم و آدم از دیگر شیعیان و اهل سنت و سایر کفار ( یعنی هرکسی غیر از خودمان ) ببرند ؛ ایضا آبروی ایران و ایرانی را .
منظور این بود که شخص مجتهدی ، عالمی ، دانشمندی ... اگر حرفی در رد عقاید و رفتار خلاف برخی صوفیه زده ( که خود صوفیه از سایرین بیشتر در این باره حرف زده اند ) ، منظورشان کسانی است که چنین خلافهایی در عقاید و رفتار دارند . حالا برمیگردیم به چند و چون اول که در آن مطلب را خلاف نظر مولف جلوه میدهند . وقتی از صاحب نظران ( قدیما و جدیدا ) اظهار نظری مخالف تصوف نقل میکنند ، نمیگویند عده ای از مردم حتما نظرات همان شخص را در تایید تصوف هم میخوانند و برای دیگران هم تعریف میکنند و میگویند اگر نظرش رد کل تصوف بوده آنجا چرا اینطوری گفته ؟ این میشود که بعضی مخالف دین میشوند و میگویند دینداران سوار جهالت مردم میشوند وگرنه زندگیشان نمیچرخد پس دین بد و خلاف تمدن میباشد ...

چند و چون سوم :

حالا باز فرض میکنیم که نقلهایی که شده درست است و منظور گویندگان هم کل تصوف بوده است . دراویش گنابادی برای نمونه در اینترنت تصویر و متن و ترجمه اجازات جناب حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه را ارائه کرده اند که نشان میدهد چه علمای بزرگی با آگاهی به صوفی بودن و با احترام به عقیده و مسلک ایشان ، ایشان را تایید کرده و بسیار با تجلیل و احترام اجازه اجتهاد و فتوا داده اند .
چند و چون سوم درباره این است تکلیف عده ای از علما که از ابتدای تاریخ اسلام تا کنون موافق تصوف بوده اند و با حرف و قلم و عمل این را بیان کرده اند چه میشود ؟ حالتهای زیر در باب اختلاف نظر این دو دسته از علمای شیعه متصور است :
- آنها اشتباه کرده اند ولی اینها درست فهمیده اند .
- آنها بیسواد بودند ولی اینها خدا هستند .
- آنها گمراه بودند ولی اینها در راه جمکران هستند .
- آنها مزدور و دستنشانده اسرائیل و انگلیس بودند که 1400 سال پیش تا حالا صوفیه را ایجاد کرده اند تا اسلام اصیل را نابود کنند ولی اینها انقلابی هستند .
- آنها از صوفیه میترسیدند ولی اینها از خود خدا هم نمیترسند .
- یک احتمال ضعیف هم هست که صوفیانی باشند که اولیای خدا هستند و آنها تشخیص داده اند که عده ای از این قبیل هستند ولی اینها فهمشان به این چیزها قد نمیدهد یا سیاست از خود اسلام و حقیقت مهمتر است و بر اساس اجتهاد جدید اسلام باید فدای مصالح آن شود .
خوانندگان محترم میتوانند روی موارد فوق الذکر تفکر کنند و تصمیم بگیرند ، ولی ما در اینجا سوالی را مطرح میکنیم :
کجای قانون تشیع به مجتهدی اجازه می دهد که صاحب فتوای دیگر را به جهت عقایدش رد کند و چه چیزی ( البته غیر از زور خداداده ) باعث میشود مجتهدی تصور کند که خودش مساله ای را حتما درست فهمیده و به حقیقت دست یافته ولی مجتهد دیگر که خلاف او نظری دارد به خطا رفته و گمراه شده و باید منهدم شود ؟ اما بحمدالله الآن مملکت امام زمان و عدل علی است و این چیزها حل و فصل شده و معلوم و مبرهن است که هرکسی با ما و همعقیده ما نباشد کافر بوده و فنای وی به هرشکلی ممکن بلکه از اهم واجبات است و اصولا عده ای باید با فکر و عمل به این کار شریف اشتغال ورزند . در این راه اگر عالم موافق تصوف مذکور زنده باشد باید با او گفتمان شود تا از اظهار عقیده خودداری کرده و حتی الامکان توبه کند وگرنه ... . و اگر شخص مذکور مربوط به گذشته بوده باشد فورا به عده ای ماموریت داده شود تا درباره او گفتمان کنند تا یک وقت مردم تصور نکنند که آنها موافق تصوف بوده اند و اگر مدرکی دراین باره رو شد فورا گفته شود که اینها جعلیات صوفیه است ، مردم که حالش را ندارند خودشان بروند ببینند .

خلاصه
:
گفته شد که نظراتی از علما و مجتهدان و دانشمندان بر علیه تصوف منتشر میشود . عرض کردیم چند و چون دارد . اولین چند و چون این بود که خیلی مطالب آورده شده گزینشی است و اصل حرف گوینده آن نبوده . دومین چند و چون این بود که منظور بسیاری از ردیه ها در رد تصوف بطور مطلق نبوده . چند و چون سوم این بود که اگر هم عده ای از علما مخالف تصوف بطور مطلق بوده باشند عده ای هم موافق تصوف بوده اند .

نتیجه :

برای اینکه خوانندگان به زحمت نیفتند ما پاسخی را که معمولا از طریق زبان و عمل دریافت میکنیم از قول شخص فرضی در اینجا میآوریم :
- من قبل از ورود به بحث باید یک مقدماتی عرض کنم تا از آن نتیجه حاصل شود . من شاگرد و پامنبری زیادی دارم ، توی تلویزیون به مردم وعظ میکنم و روزنامه ها هم حرفهای مرا مینویسند . مقلد هم زیاد دارم ( که اتفاقا چماقهای خوشتراشی هم دارند ) . در دادگستری و پلیس و وزارتخانه های خاص و دولت و سایر جاها هم حرفم ردخور ندارد . در نتیجه تصوف از اسلام خارج است و تمام علمای شیعه آن را رد کرده اند و بیشتر مربوط به برادران سنی یا مسیحی یا بودایی ما هستند و اقوی است که همه صوفیه از اول تا حالا حتی اگر از علمای شیعه هم بوده باشند کافر یا سنی و لااقل فریب خورده اند ...

این نوع پاسخ ما را به یاد گفتمان دیگری میاندازد : « جواب خدا رو کی میده ؟ ... »

ارتباط : چند نقد از علمای بزرگ بر صوفیه

تجلیل از خادمان دین

به جهت تلاش بی وقفه آقای پشمینه ملقب به «حلالزاده» در حفظ تفرقه بین مسلمین و احیای سنت حسنه «من هستم بقیه نباید باشند» با متد «هدف وسیله را توجیه میکند» ؛ قرار شده که مجسمه ایشان (از روی عکس شریف ایشان که بالای وبلاگشان است) از جنس سنگ پای مرغوب قزوین ساخته شده طی مراسمی آن را به جای عکس فعلی در بالای وبلاگ ایشان نصب کنند تا مایه عبرت دیگران شود .
با تشکر

ارتباط : دروغ از نوع صوفیانه

پیام یکی از فقرا درباره بحث با مخالفان

سلام ... بنده به دوستان درویشم و مومنان نا درویشم عرض کردم "به نام نامی الله" از بحث پرهیز کنید که اولا "لکم دینکم ولی دین" ثانیا شرایط بحث کاملا غیر منصفانه و غیر عادلانه است. هدف از این مباحث بنابه گفته بزرگان تشویش خاطر و نتیجه بحث غافل شدن از یاد خدا و به دام شیاطین انس و جن افتادن است. و همچنین دوستان آگاه باشند قضاوت نفرمایند یا حد الامکان عجولانه قضاوت نکنند . و برای هدایت جاهلین و انتقام از ظالمین به این نکته توجه داشته باشند که "سلاح مومن دعاست" و در پایان " سلام الله علیکم

نویسنده : شیث

۲۳.۸.۸۵

مسائل حقوقی و آدم حلالزاده - جهت ثبت در تاریخ

داستان حریم خصوصی شهروندان :

در پی انتشار تصاویری از جمله از داخل خانه جناب آقای مردانی و ایجاد واویلا و گندیدن نمک در اسلام و عرفان ؛ یکی از علمای مخصوص فتوایی به شرح زیر داد :

بسم رب الكذابین


حضرت آیت الله پشمینه
سوال - دست دادن و تماس دست با همسر پسر و سایر محارم سببی چه حكمی دارد ؟
پاسخ - اگر مردم عادی باشد حلال است اما اگر درویش باشد خصوصا اگر شیخ گنابادی باشد و بالاخص اگر برادران ما از حین این كار تصویری هم در اختیار داشته باشند كه بتوانند در اینترنت نشان دهند حرام است و بطوركلی در این حالت اگر دختر خودش هم باشد حرام بوده و باعث گندیدن نمك و واویلا در اسلام و عرفان خواهد شد و به هر حال درویشها همه باید توبه كنند و به دامان اسلام برگردند .

پس از اینکه تعدادی از دراویش با ناراحتی «شهادت» دادند که خانم داخل تصویر عروس ایشان است و با این حساب باید محرم ایشان باشد ؛ ما گفتیم لابد الآن طرف خجالت میکشد و لااقل دیگر حرفش را نمیزند اما طرف گفت :

... خودتی ! این عروس ایشان نیست ... دروغ نگو ! اگه راست میگی کدوم یکی عروسشه اولی یا دومی ؟ ...

این شد که ما هم ناچار شدیم متقابلا بحث مسائل خانوادگی و ناموسی جناب پشمینه را پیش بکشیم :

چنانکه خیلیها میدانند و بعضیها هم که برایشان صرف نمیکند میدانند ولی عمل نمیکنند در شریعت و فقه اسلام قانون این است که وقتی کسی اتهامی به شخص دیگر وارد میکند ، این شخص متهم نیست که باید رفع اتهام کند بلکه اتهام زننده است که باید حرف خود را ثابت کند . یعنی چون اصل بر برائت است ؛ شخص اتهام زنند حتی اگر درست هم گفته باشد باید طبق شرایطی که در فقه (و قانون اسلامی) معین شده ادعای خود را ثابت کند درغیر این صورت خودش مجرم است و مجازات میشود . چنانکه از حضرت علی (ع) وارد شده که چون اتفاقا یکی از چهار شاهد همزمان نبود که برای اتهام زنای شخصی شهادت بدهند سه نفر را حد زد و سر آن یک نفر هم که بعدا بدون آن سه تای دیگر آمد چون یک نفر بود همان بلا را آورد تا درس عبرت دیگران باشد . البته این مال 1400 سال پیش بوده و فقه شیعه پویاست و میتواند مطابق شرایط زمانه اجتهاد کند .
مثلا در بعضی (یا خیلی) جاهای جمهوری اسلامی که بحمدالله حکومت اسلامی بوده و مملکت امام زمان و عدل علی میباشد قضیه جور دیگری است . برای نمونه در دستگاه مطبوعه آقای خرقه که کار از این هم پیشتر رفته و به این صورت است که به شخصی اتهامی میزنند و میبرندش زندان و او به عنوان متهم دو راه دارد یا اعتراف میکند (چون سربازان امام زمان که زبانم لال حرف مفت نمیزنند) که در این صورت مجازات میشود ، یا اعتراف نمیکند که در این صورت آنقدر در زندان به او حال داده میشود که تزکیه نفس شده گاهی روحش به ملکوت اعلا سفر میکند . نویسنده محترم این وبلاگ هم مطابق رویه دستگاه مطبوعه اش و پیروی از سربازان امام زمان مطابق اجتهاد جدید عمل کرده و رفتار بزرگان گذشته مثل حضرت علی (ع) را اصلاح کرده است . ما در بالا توضیح کافی در این باره دادیم (هرچند از عالم بزرگواری مثل ایشان بعید است ندانسته باشند) . اما برای اینکه مطلب خوب برایشان جا بیفتد یک مثالی هم میزنیم و به روش خودش عمل میکنیم .
بنده ادعا میکنم که شما حرامزاده هستید . دلایل آن هم به شرح زیر است :
الف - هر آدم فهمیده و بیغرضی به مطالب وبلاگ شما نگاهی بیندازد فورا این مساله را تایید میکند .
ب - اگر در همینجا بگوییم کی شهادت میدهد ؟ خواهید دید چند فوج آدم حاضر میشوند و شهادت میدهند .
حالا با روش خودتان شما باید مدارک قانع کننده و محکمه پسند برای رفع این ادعا بیاورید و تا این کار را نکرده باشید صفت فوق الذکر بر شما صدق میکند . اما یادتان باشد که اینجا اینترنت است و به قول بعضی دوستان عکس و فیلم و فتوکپی شناسنامه فاید ندارد چون همانطور که خودتان واردترید براحتی دروغکیش را میسازند ، بنابراین فکر اینکه فتوکپی شناسنامه بگذاری یا بابایت را بیاوری حرف بزند را از سر به در کن .
بیانات ما در اینجا به اتمام رسید . اگر تغییر رویه دادید که دادید وگرنه هر وقت به این روش اجتهادی و خلاف رویه قانون اسلام و روش پیامبر (ص) و علی (ع) رفتار کنید ما هم تا رفع اتهام فوق را نکرده اید ناچار میشویم هرمرتبه یادآوری کنیم که جنابنعالی چی ... ؟

حالا شما فکر کردید که طرف از رو رفت و چیزیش شد ؟ من که فکر میکنم نام نویسنده و عکس آن در این وبلاگ الکی است دلیلش هم این است که یک نفر آدم نمیتواند اینهمه وقیه و پررو باشد و اگر به سابقه یک سال گذشته این وبلاگ نگاه کنید متوجه میشوید هرکس دیگری که بود باید زیر انجام اینهمه عمل خلاف اخلاق منهدم میشد . بنابر این باید لااقل یک گروهان از برادران بعضیها در کشیدن این بار مشارکت داشته باشند .
به هرحال این آقا دربرابر اعتراض و استدلال ما سکوت کرد و ما هم سکوت را علامت رضا و تایید مطلب گرفتیم . من چه میدانم لابد مبارزه با اهل بدعت ارزش حلالزاده شدن را دارد ...

ارتباط : وای به روزی که بگندد نمک

۱۴.۸.۸۵

شروع ... چرا ؟

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم

ما یک نفر درویش گنابادی سر به زیر بودیم که مثل بعضیها سرمان به کار خودمان بود . از هرنوع فشار زندگی هم اگر وارد میآمد مثل بقیه مردم تحمل میکردیم . تا اینکه دیدیم عده ای به عقاید و عزیزان ما حمله میکنند . بعد هم به خودمان حمله کردند . کتک را که خوردیم به جرم نکرده و حرفهای ناروا که شنیدیم به خلاف نداشته ، سختمان شد . بعد گفتیم شاید اشتباه میکنند و خواهند فهمید . دیدیم افتخار میکنند و نخواهند فهمید .

این شد که ما به فکر افتادیم مثل بقیه مردم وبلاگ شخصی بسازیم که در این مورد و موارد دیگر حرفمان را بزنیم . فکر کردیم اگر بعضیها نمیفهمند ، بعضیها خواهند فهمید . و اگر هیچ خاصیت نداشته باشد برای خودمان خوب است که مینویسم تا دلمان باد نکند ...

البته جنگ و دعوا هم با کسی نداریم ؛ ولی اگر کسی را گاز گاز کنند و به یارو لبخند بزند از نظر ما ببو است و نزد خدا هم مسئول میباشد . از قدیم گفته اند احترام خودت را نگه دار تا دیگران احترامت را نگه دارند ... .

امید به خدا