۲۳.۱۰.۸۵

گفتمان دوره ای با بیانات جنابان پشمینه (1)

دوم دی 1385


در این قسمت آمده که « پیدایش تصوف و گسترش آن ... منجر به ایجاد فرقه هایی همچون شیطان پرستان یا یزیدیان شد ... صوفیان با مخالفت با کلام الهی او [ شیطان ] را تقدیس میکنند ... » و برای تایید آن به مطلبی از دکتر زرین کوب « ... که از مدافعان تصوف است ... » استناد شده است که « ... همدردی با ابلیس که مبلغان صوفی آن را با ضشور و حرارتی تمام تعلیم می کنند ربطی به یزیدیان شیطان پرست دارد ... » . (1)
گذشته از سابقه نقل قول کردن جنابان پشمینه و استخراج مطلب از هر قولی عرض میکنیم استدلال کردن چیز خوبی است اما عقل سالم از آن واجبتر است . البته حق با ایشان است صوفیه با تقدیس و پیروی از شیطان کسانی از قبیل سنایی و عطار و مولوی و سعدی و ابن عربی و سید حیدر آملی و ملاصدرا و بسیاری دیگر از متقدمان و متاخران را تربیت کرده اند و آنها با همان اعتقاد چنان میراث مکتوبی از فرهنگ غنی دینی بجا گذاشته اند و با همین اعتقاد به شیطان موفق شده اند گروهی از مردم مسلمان عامل به دستورات الهی بسازند وگرنه به وجود آمدن چنین چیزهایی راه دیگر نداشته و ندارد .


در این قسمت پول و اعمال عام المنفعه یکی از سلاسل صوفیه باعث ناراحتی ایشان شده است . ما که آنها را نمیشناسیم که هستند و چه میکنند اما میدانیم طبق قوانین فقه اسلام اگر کسی چیزی را وقف کرد دیگری حق ندارد در شرایط معین شده توسط واقف تغییری بدهد حتی نام آن مکان را عوض کند . البته در مملکت ما همینطور رفتار میشود مثل حسینیه شریعت قم که به ضرب گلوله و چماق از دست مالک و واقف آن گرفته شده و با صاف کردن آن تبدیل به احسن شد و پارکینگ گردید .


در این قسمت مجددا به قضیه نقل قول برخورد میکنیم که امر مهمی است . توصیه میشود آدرس نقلها را بردارند و بروند خود کتاب را بخوانند و البته خودشان تصمیم بگیرند که منظور گوینده چیست ( خصوصا ما به نقلی که از جناب سلطانعلیشاه شده کار داریم ) .
اما در بخش افاضات جنابان پشمینه فرمایش گردیده که تصوف از دوره صفویه بنابه مقتضیات اجتماعی از اعتقادات شیعه استفاده کرده و مصلحتی آن را پذیرفته است . به ایشان عرض میشود در آن اوقاتی نظیر آنوقت که ناصرخسرو در ری نزد کفاشی از جد و آباد جنابان پشمینه رفت و دید تکه ای از گوشت آدم سر درفش میآورد و پرسید چیست گفتند رافضی گرفته ایم ... ، صوفیه به ولایت به آن معنا که اساس شیعه است اعتقاد داشتند و در کتابهایشان هم نوشته اند و برخی مانند مولوی صراحتا اظهار ارادت به اهل بیت کرده اند و گفته اند که در امر ولایت بزرگان اهل سنت راه ندارند . و شاه نعمت الله ولی هم که اسم سلسله نعمت اللهیه از ایشان گرفته شده و پیرو ایشان هستند قبل از صفویه صراحتا اظهار تشیع کرده و در کتابهایشان نوشته اند و چنانکه مشهور است علنا به نشانه دوازده امامی بودن کلاه دوازده ترک برسر مینهادند .
چنانکه پیداست جنابان پشمینه به راه اجدادشان ( مثل آن کفاش ) میروند .


در این قسمت عید غدیر که عید ولایت است با اشعاری تبرک گفته شده . خوب بود این اشعار را از مثنوی مولوی برای نمونه در اینجا میآوردند ( یک بیت از این ابیات را شهرداری به در و دیوار زده بود ) تا نشانه سنی بودن صوفیه باشد :
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هرکو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا ؟ آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوت هادیست
مومنان را ز انبیا آزادیت
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید ...

این هم را میتوانست بیاورد :
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
او خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه ...
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی ...
ای علی که جمله عقل و دیده ای
شمه ای واگو از آنچه دیده ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست ...
بازگو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار ...
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاظران بردوخته ...

در ادامه همین ابیات این قسمت هم برای جنابان پشمینه گفته شده است :
تا ز درویشی نیابی تو گهر
کی گهر جویی ز درویشی دگر
سالها گر ظن دود با پای خویش
نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش
تا به بینی نایدت از غیب بو
غیر بینی هیچ می بینی ؟ بگو



در این قسمت و در راستای اشعار فوق ، فرمایش شده « ... اگر به قران توجه کنیم ... مولوی نیز با اینکه ایشان مطالب خوبی هم دارد ولی انحرافات جدی ایشان نیز غیر قابل انکار است ... گفتید امام و علامه طباطبائی وغیره مثنوی را قران پارسی میدانند . برادر دروغ نگو . این سخن سران متصوفه است ... » .
برادر به قربانت بشود درست فرمایش نمودید ادعای قرآن پارسی دانستن مثنوی از بزرگان صوفیه میباشد مثل شیخ بهایی که از بزرگان تصوف بوده و یکی از مشهورترین اظهارنظرها را در این باره کرده و شعر معروف زیر را گفته است :
من چه گویم وصف آن عالیجناب
نیست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدل
هست بعضی هادی و بعضی مضل (2)

یادتان باشد اینجا چه گفتید بعدا نگویید شیخ بهایی از صوفیه نبوده . ضمنا یادآوری میشود بنا به اذعان کارشناسان امر اکثر بزرگان از علمای شیعه بعد از شیخ بهایی اجازه فتوای خود را از طریق ایشان و سید حیدر آملی ( عالم شیعه دیگری که به صراحت تصوف و تشیع را یکی دانسته ) دارند .


در این قسمت عکس جالبی از جنابان پشمینه دیده میشود . دست سازنده درد نکند ما هر وقت با دیدن تصویر جنابان پشمینه در وبلاگشان وضع مزاجمان متغیر میشود . دوستان صبر کنند آن مجسمه ایشان را که وعده داده بودیم از سنگ پای مرغوب قزوین ساخته میشود آماده شود از ایشان خواهش میکنیم به جای تصویرشان در وبلاگ نصب کنند شاید بهتر از این که هست دربیاد .


اول از همه مهمترین موضوع در این قسمت آن علامت سوالهایی است که جلوی عنوان آن قرار دارد ، این یادتان باشد برای بعد .
عرض شود فرموده اند « یکی از ضربه های صوفیه به پیکره اسلام دور نمودن مردم از مساجد با ترفند گسترش وساخت خانقاه بود ... اگر مسجد پایگاه رسمی اسلام است در مقابل آن خانقاه همیشه پایگاه مخالفین اسلام وکانون توطئه علیه اسلام بوده است ... » .
نکته اول : باز هم فرمایش شما صحیح میباشد مسجد پایگاه رسمی اسلام بوده است . ایراد کار در این است که از امام حسن (ع) به بعد مساجد در دست حکام از قبیل بنی امیه و اخلاف آنها بوده . کسی بگوید اختیار کدام مسجد با یکی از ائمه بوده است که هرچه میخواهند بگویند و هرکار خواستند بکنند ؟ شما چون جد و آبادتان ( از قبیل آن کفاش ) به مسجد میرفته اند نیاز نداشته اید به جای دیگری بروید و طبق رویه اجداتان فقط همانجا را میشناسید و با جاهای دیگر مخالفید .
نکته دوم : قطعا مسجد جایی است که اسمش مسجد است و احتمالا گنبد دارد و در و دیوارش کاشیکاری شده باقی اماکن از قبیل تکیه ، حسینه ، مهدیه ، هیات یا خانقاه یا هرمکان دیگری چون اسم مسجد ندارند و خصوصا چون از صدر اسلام نبوده « پایگاه مخالفین اسلام وکانون توطئه علیه اسلام » خواهد بود . (3) همین میباشد که ما گفتیم کاری نداریم در آن مکان چه کار میکنند اسمش باید مسجد باشد و خصوصا پایگاه رسمی اسلام هم باشد و گرنه هرطور شده ثابت میکنیم که « وکانون توطئه علیه اسلام » است و عکس قسمتی از در و دیوار آن را نشان میدهیم که اسم ائمه را ندارد بعد آن قسمتهایی را هم که اسم ائمه دارد با آنجاهایی که روی آن قرآن نوشته شده با خود قرآنها و کتب دعا و علائم عزاداری امام حسین آتش زده و خراب کرده و پارکینگ میکنیم و از آدمهای توی آن هم با زن و بچه هایشان به روشی کاملا اسلامی و اخلاقی و انسانی با آجر و سنگ و چماق و گلوله و آتش و گاز اشک آور و هرچیز دیگر که شد پذیرایی میکنیم . کسی چیزی گفت ؟
نکته سوم : مشهورترین سیاست انگلیسی « تفرقه بینداز و حکومت کن » میباشد که به هر طریقی اعمال نموده و به همین روش مدتها آفتاب در ممالک اعلیحضرت پادشاه انگلستان غروب نمینمود .
با این وصف شما فکر میکنید چطور شده که همه جا رفتار انگلیسی برای تفرقه بین مسلمین است ولی برای جنابان خرقه و دار و دسته شان وقت منکوب کردن صوفیه حرف انگلیسی سند میشود ؟ آن علامت سوالها را که عرض کردم اینجا جلوی این سوال بگذارید ، گذاشتن تعدادی علامت تعجب و علامت سوال اضافی بلامانع میباشد .


(1) البته اول این نقل از دکتر زرین کوب به صورت « آیا این همدردی با ابلیس ... » است که آورده شده ولی چون منظور جنابان پشمینه سوال و احتمالا اظهار تردید نبوده ما هم در متن نیاوردیم .
(2) این شعر از حافظه آورده شده اگر پس و پیش دارد اصل آن در کلیات شیخ بهایی مذکور است .
(3) این مساله شامل هر مسجدی هم که « پایگاه رسمی اسلام » نباشد میشود .

ارتباط : در عنوان هربخش

هیچ نظری موجود نیست: