۲۳.۲.۸۶

نمایشگاه بی حقیقت رهبران ضلالت

بیایید در سال « اتحاد ملی - انسجام اسلامی » به نمایشگاه کتاب تهران واقع در مصلا برویم جاییکه که محل گزاردن نماز در روزهایی میباشد که آن روزها نشانه وحدت بین مسلمین است مثل عید قربان و عید فطر .

از خصوصیات نمایشگاه منحصر به فرد امسال دو چیزی است که برای ما قابل توجه میباشد .
اولی اینکه انتشارات حقیقت ناشر کتب تصوف در سلسله گنابادی از شرکت در نمایشگاه محروم شده و دومی تابلوی بزرگی است که در بهترین موقعیت و در معرض دید بازدیدکنندگان نمایشگاه قرار گرفته و در آن کتب ناشری که سالهاست مطالب بیطرفانه مغرضانه علیه تصوف منتشر می کند معرفی شده است و حاوی تصاویر بزرگان صوفیه از سلاسل گوناگون خصوصا سلسله گنابادی میباشد .

چنانکه مشاهده مینمایید در سال بزرگداشت وحدت اسلامی و ملی و در جهت رونق نقد و گفتمان بین اندیشه ها در جامعه و برای رعایت عدالت بین موافقان و مخالفان تصوف در نمایشگاه کتاب با درایت و هوشمندی ابتدا ناشر کتب سلسله گنابادی که در واقع بیان کننده عقاید و مدافع آرای مطبوع خود میباشد از تعامل با مردم محروم گردیده و سپس بزرگان این سلسله که درواقع صاحبان آن عقاید و آرا میباشند با نمایش تصاویرشان در کنار اشخاص دیگر که ربطی به آنها ندارند با عنوان « رهبران ضلالت » به عموم معرفی شده اند .

نتیجه موفقیت آمیز چنین فعالیتهای هوشمندانه ای در زمینه های گوناگون علیه تصوف که در جهت تنویر افکار عمومی (1) صورت میگیرد این شده است که برای نمونه غرفه ناشر مورد نظر از بازدیدکننده و سایت جنابان پشمینه از تعامل کننده خالی میباشد .

1. ظاهرا عده ای خلق الله را به صورت گله ای از موجودات چهارپای راه راه ملاحظه مینمایند .


ارتباط : انتشارات حقیقت وابسته به سلسله گنابادی از حضور در نمایشگاه کتاب محروم شد

منو تنها نزار ! : بحث تک نفره مخالفان در نقد تصوف

با توجه به اینکه مدتی است جنابان پشمینه بسختی مشغول کشیدن بار نقد علمی و بیطرفانه علیه تصوف میباشند و درحالیکه صادقانه خواسته اند که دراویش و غیر آنها هم در آن شرکت کنند اما نمیدانند چرا نمیکنند ما عرایضی در این باب میکنیم که هرچند باعث فهم آنجنابان نخواهد بود شاید برخی دیگر را مفید افتد .

بدیهی است شخصی که نقد هرچیزی را میکند باید قبلا شرایطی را احراز کرده باشد از جمله احاطه به موضوع و نظرات مخالفان و موافقان و همچنین آگاهی از روش نقد صرف نظر از اینکه نقد چه باشد . اما مهمترین مساله قبل از همه اینها که حتی با داشتن هر دانش و تبحری بی آن کار نقادی معنی ندارد داشتن بیطرفی است وگرنه نقد چه معنی میدهد همان حرفش را میگوید که در این صورت گفته میشود نظرش را در آن باب گفته نه آنکه نقد آن چیز را نموده است .

پشمینه فوق الذکر و امثالهم وقتی میبینند طرف مقابل جواب اظهارات آنها را که به نام نقد بیان میکنند نمیدهد احساس وفور دانش و اعتلای علمی نموده و از فراز افلاک طرف مقابل را بطور نقاط ریز قابل له کردن ملاحظه مینمایند اما وقتی درباب نحوه پرسش کردن که اولین نشانه بیطرفی میباشد اعتراض میشود که پاسخ مورد نظر خودتان را در سوالات مستتر نموده اید و بهتر است به شکل پیشنهادی که به نظر بیطرفانه تر میآید پرسیده شود تا قابل بررسی از طرف موافق و مخالف باشد میفرمایند : « ... هر چند پاسخ دهنده ... خودشان می دانستند که جواب چه می شود لذا سعی نموده اند سوالها را عوض کنند » . توضیح واضحات اینکه منظور از « جواب » در جمله فوق همان پاسخ مستتر در سوال شخص نقاد است .

بدیهی میباشد ما هم اگر از فراز افلاک به طرف خود نظر میکردیم همینطوری میشدیم چون کسی را مقابل خود نمیدیدیم که بخواهد حرفی بزند و گفتمانی بشود و شادان احساس مینمودیم نظرمان بقدری مستدل میباشد که حرفی در مقابل آن نمانده که زده شود .
صد البته پیدا شدن احساسات گوناگون برای هر شخصی اشکالی ندارد خصوصا که با تناول مانند قرص مشهور اکس بی اختیار باشد اما سوال اینجاست که چه کسانی این مواد توهمزا را در اختیار جوانان قرار میدهند و باعث انحراف اخلاقی آنان میشوند ؟


ارتباط : جواب سوالات 1

۳.۲.۸۶

تحریم اقتصادی شدیم

جنابان پشمینه در آخرین مطلب خود برای انهدام اتحاد بین مسلمین با حفظ انهدام (تر) اقتصادی پیشنهاد تحریم اقتصادی صوفیه را نموده اند .
ما خوشحال شدیم که در حکومت اسلامی عدل علی که الآن ما افتخار زیستن در آن را داریم رافت اسلامی و ورزش مهر که قبلا شامل حالمان شده بود و از حق جان محروم گردیده بودیم بیشتر شامل حالمان گردید و از حق نان هم بحمدالله قرار است محروم شویم . قبلا صحبت شده بود که دراویش کافر نباید در حکومت اسلامی نانخور دولت باشند الآن هم که پیشنهاد می شود خودشان هم نان در نیاورند .
اگر این اجرا شود خیلی خوب میشود چون اینطوری همه دراویش از گشنگی میمیرند و اتحاد بین مسلمین کاملا برقرار میگردد .
ضمنا میتوان این موضوع را به عنوان سمبل رافت اسلام شیعی و وزیدن مهر در آن به جهانیان معرفی کرد تا اولا برادران اهل سنت و بعد برادران نصاری و بعد سایرین همگی با میل و رقبت و از ترس گرسنگی شیعه شوند ( چون الآن همه شیعه ها سیر میباشند ) و اتحاد بین همه مردم دنیا برقرار گردد و جنگ و دعواها از بین برود ( چنانکه بین شیعه هیچ دعوایی نیست ).
خوبی دیگر آن که فوق العاده است این است که وقتی امام زمان دیدند ما چقدر نسبت به خودمان مهربان میباشیم زودتر ظهور میکنند البته ما صوفیه معتقدیم ایشان عقل کل هستند و کار بیخودی نخواهند کرد .

با دیدن این موضوع ما یاد یک کسی افتادیم که در بیرون از خانه حریف مردم نمیشد به خانه میآمد با اهل خانه دست به یقه میگردید .
عرض مینماییم شما اگر مرد میباشید محصولات آمریکایی و اروپایی و ژاپنی و چینی را تحریم بنمایید که بعضی دشمن بوده و بعضی نامرد که سربزنگاه پشت‌ آدم را خالی میکنند یا از پشت خنجر میزنند چنانکه اگر توجه بفرمایید از هواپیما تا ستر عورتتان خارجی میباشد نه آنکه محل معاش یک عده مسلمان شیعه ایرانی را تحریم کنید چون از ریختشان خوشتان نمیآید یا « حاج آقا فرموده اند » .

لازم به یادآوری است که اولا موسسه نامبرده خصوصی بوده و اگر گفته شود عشریه میدهد عشریه برای « و الیتامی و المساکین و ابن السبیل » است که این خود نشان میدهد چشم نان خوردن یک عده آدم بدبخت را هم ندارید .
ثانیا بسیاری دیگر از این قبیل هم هست اگر دارای عرضه میباشید بهتر از آن را درست کنید و رقابت اقتصادی بنمایید تا هم رونق مملکت باشد هم چیزی گیر خودتان بیاید تا از راه بدگویی به خلق الله نان نخورید .


ارتباط : صورت تحريم محصولات شركتهاي فرقه هاي صوفي

۲۱.۱.۸۶

خبر ملاقات حضرت رضاعلیشاه با امام خمینی

این مساله که علمای عظام شیعه و مجتهدین همگی و بدون استثنا منکر تصوف بوده و هیچکدام هیچ نوع ارتباطی با صوفیه نداشته و به هیچ شکلی تصوف را تایید نکرده و حتی مراقب هم بوده اند که کاری نکنند که خدای ناکرده مردم از رفتارشان چنین برداشتی بنمایند مکررا گفته شده و خصوصا به دنبال این ادعا با خوشبحالی آمده که هیچ مدرکی که ادعای صوفیه را مبنی بر تایید برخی علمای بزرگ از تصوف تایید کند وجود ندارد .

در این باره گذشته از مدارکی که سابقا ارائه شده از قبیل برخی روایات تاریخی در این باب و برخی اشارات صریح یا تلویحی از کتب علمای عظام شیعه از قدما و متاخرین از قبیل عبارات معروف سید حیدر آملی در جامع الاسرار درباره یکی بودن تشیع و تصوف و برخی جملات صریح ملاصدرا در آثارش واشاراتی از علامه طباطبایی و صورت و متن اجازات حضرت آقای رضاعلیشاه از مراجع عظام که قبلا ذکر شده ؛ اکنون سند تاریخیی را ارائه مینماییم که نشان دهنده یکی از ملاقاتهای حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه قطب سلسله سلطانعلیشاهی گنابادی با امام خمینی میباشد که پس از پیروزی انقلاب در سال ۵۸ و در قم اتفاق افتاده است .

اما قبل از آن توضیحی لازم میباشد که فقط مربوط به این مورد خاص نبوده و مصداق کلی دارد که عرض میشود و آن این است که :
اگر خصوصا در این زمانه گاهی از طرف صوفیه اظهار میشود که چنانکه همواره برخی از علمای شیعه مخالف تصوف بوده و هستند برخی از اعاظم علما نیز آن را تایید کرده و میکنند و مدارکی در این باره ارائه میگردد برای بالا بردن شان تصوف و بزرگان صوفیه یا استفاده های دیگر نیست چه تصوف راه خدا بوده و بزرگان صوفیه حقه نیز اولیای الهی میباشند و این راه را که خداوند مقرر فرموده همیشه پایدار بوده و اولیای الهی نیز نیاز به حمایت کسی نداشته چه موید به تاییدات الهیه بوده و در هرحالی وظیفه خود را من عندالله به انجام رسانده و میرسانند .
هدف از بیان چنین مساله ای تنها رد ادعای فوق الذکر توسط مخالفان تصوف و روشن شدن اذهان مردم و جویندگان راه حقیقت میباشد والا اعزاز و اکرام بزرگان قوم از عالم و دانشمند یا پادشاه و وزیر در هر دوره و زمانه و در هر سرزمین و مکانی نسبت به مشایخ صوفیه و عرفا تنها بر شان و منزلت خود احترام کنندگان افزوده و مایه خیر و برکت و نام نیکشان گردیده چنانکه آنانکه نسبت به صوفیه مخالفت و ظلم و آزار نموده اند مراتب تباهی خود را فراهم و بدنامی و لعن خداوند و خلق را از پس خود داشته و دارند و نمونه هر دسته را تاریخ در خود حفظ نموده و گواهی میدهد چنانکه گفته شده هرکس در گرو عمل خویش میباشد .

در زیر دو قطعه روزنامه که از آرشیو روزنامه ها برداشته شده و به نشانی داده شده برای دیگران نیز در دسترس میباشد ارائه گردیده و نشان میدهد در تاریخ یکشنبه دهم تیر ماه سال ۱۳۵۸ شمسی حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه قطب سلسه نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی به همراه فرزند بزرگوار خود جناب حاج علی آقای تابنده ( بعدا محبوبعلیشاه ) و در معیت دو تن از مشایخ بزرگوار این سلسله جناب حاج سید محمد شریعت قمی ( درویش همتعلی ) و جناب حاج سید هبه الله جذبی اصفهانی ( ثابتعلی ) و جمعی از دراویش در محل اقامت امام خمینی در شهر قم با ایشان ملاقات نموده اند .
توضیح آنکه بیش از دو تکه روزنامه از این خبر موجود بود اما چون ما از آنچه در دسترس بود نشانی همین دو را توانستیم پیدا نماییم فقط همین دو ارائه میگردد . برای مشاهده تصویر بزرگتر روی آن کلیک کنید .


روزنامه ایران ، شماره ۱۵۸۹۳ ، ۱۰ تیرماه ۱۳۵۸ ، صفحه ۲





روزنامه بامداد ، شماره ۴۸ ، ۱۱ تیرماه ۱۳۵۸ ، صفحه ۲


۳.۱.۸۶

دین و عرفان و تصوف

شخص محترمی که ظاهرا از علاقه مندان به عرفان و تصوف میباشد طی نامه ای جایی از اینترنت را به ما نشان داد که جنابان پشمینه در آنجا شروع به اظهار نظر نموده اند و از نظرات ایشان و بدفهمی دیگران در آنجا اظهار نگرانی نموده اند .
قبل از هرچیز ما در همینجا سال نو را به همگان و خصوصا این دوست محترممان تبریک عرض نموده و از توجه و اظهار علاقه ایشان تشکر مینماییم .

اما درباب آن مطلب به ایشان ( و به خوانندگان محترم ) عرض مینماییم :
البته این جنابان پشمینه مصداق این ضرب المثل است که میگوید « گر کنی سمم ور کنی دمم من ز جای خود نمیجنبم » و اگر احیانا خود امام زمان هم بر او ظاهر شده و چیزی بگویند که خلاف نظر جنابان پشمینه باشد راپورتش را خواهد داد تا دوستان وی حاضر شوند و با زبان خاصی از ایشان درخواست شود که مطابق نظر بعضیها که جنابان پشمینه حرف آنها را میگوید نظر بدهند وگرنه عواقب آن را بپذیرند . در این جای خاص هم که شما فرموده اید هیچ چیز جدیدی گفته نشده و بلکه در مقابل آنچه او و یاران وی گفته و میگویند اصلا چیزی گفته نشده است .

اما درباب آنچه ظاهرا خود شما در آنجا بیان نموده اید جساراتا عرایضی میشود :
اولا از نظر عرفا و صوفیه حقیقی عرفان و تصوف دو روی یک سکه هستند چنانکه مکرر گفته شده و مرحوم مطهری هم بیان نموده اند .
ثانیا تصوف و عرفان حقیقی از نظر عرفای اسلامی داخل دین بوده و به عبارتی برخلاف آنچه در دنیای امروز رایج شده هرآنچه در داخل یک دین الهی ( هر کدام که بوده باشد ) نباشد عرفان و تصوف حقیقی نیست و این نکته ای است که بزرگان سلسله گنابادی من جمله جناب سلطانعلیشاه نیز صراحتا آن را بیان نموده اند .
ثالثا در توضیح معنی مطلب فوق فرق صوفیه با غیرصوفیه ( یا مخالفان تصوف ) این است که صوفیه بر خلاف غیرصوفیه که فقط اعتقاد به جنبه ظاهری دین دارند معتقد به شریعت و طریقت و حقیقت در دین هستند و میگویند برای حصول به حقیقت اولا باید وارد در دین شد یعنی باید آداب ظاهر دین را که شریعت باشد پذیرفت و به آن عمل کرد سپس وارد در طریقت شد که در آن علاوه بر رعایت آداب شریعت به دستورات طریقت در آن دین هم رفتار کرد تا پس از طی مراحل سلوک به حقیقت دست یافت . خلاصه آن این است که شریعت و طریقت از هم جدا نمیشود چنانکه پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) که کاملترین انسانها بودند و در بالاترین مراتب عرفانی قرار داشته اند تا آخرین لحظه حیات مبادی آداب شریعت بوده اند پس کسی نمیتواند ادعا کند که با وجود طریقت در زمان حیات شریعت از او ساقط میشود .

نکته چهارم درباره آن چیزهایی است که امروزه در جهان شهرت به عرفان و تصوف و طریقت یافته اما چنانکه در مطلبی که شما اشاره نموده اید آمده داخل هیچ دین الهی به آن معنی که ذکر شد نیستند و از چهارچوب ادیان الهی پیروی نمیکنند .
البته این روشها اکثرا از جنبه های معنوی و طریقت ادیان الهی سابق گرفته شده هرچند معلوم نباشد از کدام دین ، چه اهل نظر از عارف و دانشمند میگویند نشان از روش و منش اولیای الهی در گذشته های دور در تعالیم آنها مشاهده میشود .
اما یک نکته مهم در دین و تصوف و عرفان وجود دارد و آن اتصال به منبع الهی از طریق اولیای زنده ( که در دسترس باشند ) میباشد و دلیل آن هم در این فهمیده میشود که گفته شده وقتی امام زمان (عج) ظهور بفرمایند و دین و جامعه را اصلاح نمایند آنچه ایشان از اسلام نشان میدهند آنقدر با آنچه در وقت ظهور ایشان به نام اسلام شناخته میشود تفاوت دارد که گویا آنحضرت دین جدید آورده باشند . اگر در اسلامی که قرآن را دارد که تحریف نشده و اینهمه حدیث و روایت و اینهمه عالم و فقیه و دانشمند دارد بدون اعتقاد به اتصال از طریق ولیی که در دسترس باشد چنین شود چه درباره ادیان پیشین میتوان گفت چنانکه اکنون نزد بسیار از علمای اسلام و اغلب مردم از دین فقط ظاهر بدون معنویت ( تصوف ) آن شناخته میشود و به آنجا رسیده که بسیاری مردم به این نتیجه رسیده اند که معنویت مورد نظر فطرت بشر در دین یافت نمیشود و باید آن را در جاهای دیگر از قبیل آنچه مورد سخن ماست یافت .
در اینجا ما از چیزهایی که در این نوع طریقه های غیردینی وجود دارد و با هیچ دین و مذهبی و بلکه گاهی عقل سلیم هم سازگار نیست سخنی نگفتیم .
ممکن است گفته شود که آنها که در این طریقه ها وارد میشوند از حسن آثار آن بهره مند میشود . البته عمل به دستورات الهی به هرشکلی که باشد و از هرکجا که رسیده باشد حداقل آثار ظاهری و دنیوی دارد چنانکه مردم غیرمسلمان یا حتی مردمی که دشمن هر دینی میباشند به دستورات اجتماعی که در دین مقدس اسلام آمده رفتار میکنند و از فواید ظاهری و دنیوی آن بهره مند شده و زندگی متمدنانه ای دارند .
اما آیا هدف دین و تصوف و عرفان این است که مثلا مردم آرامش درونی پیدا کنند تا بهتر فکر نموده با دیگر مردم رفتار کرده و زندگی دنیوی بهتری داشته باشند ؟ یا اینکه به قدرتهای خارق العاده فرامادی دست یابند و نور و فرشته و ارواح مردگان را ببینند یا ذهن مردم را بخوانند یا در اشیاء تصرف نموده آنها را جابجا کرده یا تغییر دهند یا چنانکه در فیلمها نشان میدهند به لشکر خدا پیوسته و شمشیر به دست گرفته برای بیرون کردن شیاطین از سرزمین خدا بجنگند انگار خدا و شیطان دو نیروی مقابل هم هستند که با هم جنگ دارند و اگر کسی کمک خدا نکند ممکن است از شیطان شکست بخورد یا شیطان اختیار بندگان را از دستش بگیرد ؟
چنانکه در کتب تعریف شده عرفان علم شناخت خداوند است از راه کشف و شهود و تصوف ( حقیقی ) نیز راه و روشی است که خداوند برای حصول به آن مقرر فرموده و طبعا حصول به چنین چیزی هیچ راهی غیر از آنچه خدا خود مقرر فرموده باشد ندارد . حال آنچه از تاثیرات بر زندگی ظاهری بشر از آن حاصل شود و هرچه از کشف و شهود و قدرتهای فرامادی از آن ظاهر شود فرع است و بود و نبود آن برای هر فرد ( یا دیدن و ندیدن آن از کسی ) دلیل بر چیزی نمیشود و از اصل آن نیست . البته شخصی که در راه خدا قدم میزند و عمر به بندگی و عبادت و یاد خدا و معاشرت با اولیای الهی میگذراند و مراتب باطنی عرفان را طی میکند طبعا ظاهر وی از باطنش متاثر میشود چنانکه حتی گفته میشود که اجساد بزرگان دین و عرفا و اولیای الهی پس از قرنها پوسیده و خاک نمیشود به دلیل تاثیری که روحانیتشان در زمان حیات بر جسمشان گذارده است .

در این مقال آنچه به نظر رسید و در وسع ما بود به عرض خواننده رسید . البته این مقوله چیزی نیست که در وسع امثال بنده بگنجد و کار صحیح این است که آستین همت را بالا زده و از خود عرفای حقه و کتب آنان قدیما و خصوصا جدیدا تحقیق و مطالعه نمود . خواننده علاقه مند میتواند درصورت تمایل به نشانیهایی که در سمت راست وبلاگ قرار گرفته و منابع و مطالب و کتبی که آنها معرفی نموده اند مراجعه نماید .


ارتباط : عرفان یا تصوف

۲۹.۱۲.۸۵

نوروز مبارک باشد

نوروز است و هنگام زنده شدن طبیعت همگان به یاد فطرت خود افتاده و به طبیعت بازگشت نموده و به وصف آن میپردازند .
به همین مناسبت ما نیز از اصل و فطرت خود یاد کرده و به وصف آن میپردازیم .
البته این را از فضل و کرم صاحب آن داریم وگرنه ما را هیچ پایه آن نبوده و نیست که نسبتی داشته باشیم .


پشت دوتای فلک راست شد از خرمی
تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین
خاص کند بنده ای مصلحت عام را
دولت جاوید یافت هرکه نکونام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
وصف تو را گر کنند ور نکنند اهل فضل
حاجت مشاطه نیست روی دلآرام را

گلستان شیخ سعدی

۷.۱۲.۸۵

فتوای جناب مرجع علیه همه صوفیه (3) - در باب جامعه روحانیت

در دنباله مطلبی را از عالم جلیل القدر حضرت آیه الله العظمی حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه (قد) که در کتاب تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا (1) مرقوم فرموده اند میآوریم امید است که مفید افتد :

آلودگی جامعه روحانیت (2)

توضیح آنکه بعضی مردم به ظاهر در جرگه روحانیین وارد شده و متشبه به آنها گردیدند ، و وظایف روحانیت و آنچه را به عهده آنان بود که باید انجام داده و جامه را به سوی روحانیت و معنویت سوق دهند ، انجام نداده بدانها عمل نکردند . بلکه در عین حال پا از گلیم خود بیرون کشیده و در امور دنیوی که موظف نبودند دخالت نمودند و احکام ناحق از آنان صادر شد . غالبا بدون تحصیل علوم و کمالات نفسانیه ، یا به اکتفا به خواندن عمل اصول و صرف نظر از سایر علوم دینی و فضایل نفسانی یا خواندن بعض کتب مرثیه و اکتفا بدانها یا ساختن ظاهر و اظهار تقدس و تکفیر و تفسیق و تنجیس مومنین ، بر جامعه ظاهر شدند و مردم ساده لوح هم گاهی فریب ظاهر آنان را خوردند . در صورتی که این دسته در حقیقت از روحانیین نیستند و متشبه به آنان می باشند . کسانی هم از این دسته که دانستند ، به مقتضای علم خود عمل نکردند . این دسته از دنیاخواهان که خود را جزو قائدین روحی جامعه درآوردند ، اعمال ناشایسته آنها در میان افراد جامعه و ملت انعکاساتی پیدا کرده افراد بالطبع از آنان منزجر شدند ، ولی قدرت نداشتند که شانه از زیر بار تهی کنند .
تا آنکه زمانه ایجاب کرد که جامعه روحانیت از این آلودگیها که به توسط اشخاص نااهل وارد شده بود پاک و پاکیزه شود و مقام حقیقی روحانیت نمودار گردد ، لذا دایره روحانیت به ظاهر محدود شد ولی عوام و جهال سوء استفاده کرده گمان بردند که باید با این طبقه به طور کلی مخالفت کرده درصدد اضمحلال و از بین بردن آنها برآمد . این اشخاص وقت را غنیمت شمرده تنفری که از روحانی نماها در آنها بود ظاهر کرده و از بی بصیرتی و نادانی که داشتند ، نسبت به عموم این دسته بی عقیده شده و به دستورات و فرمایشات بزرگان حقیقی روحانیت و علمای واقعی که قائدین می باشند نیز بی اعتنا گردیدند ، نتیجه وخیمه اخلاقی امروزه و فسق و فجور بدین واسطه در میان آنها شیوع یافت . در حقیقت اشخاص غیر اهل که وارد شدند ، عموم روحانیین را ننگین و نزد مردم خوار کردند . در صورتی که وجود روحانیت و روحانیین برای کمال روحی و اخلاقی هر جامعه و برای تربیت افراد آن لازم است و بدون آنان کمال جامعه ممکن نیست ، ولی متشبهین به روحانیت مخرب گردیدند .
و این دسته از علما مراد حضرت امیر (ع) است که فرموده : [« پیامبر (ص) فرمود : زود است که زمانی بیاید که از قرآن باقی نماند جز ظاهر آن و از اسلام جز نامی و آنها دورترین مردم به هدایت هستند ، مساجد آنان به ظاهر آباد ولی از هدایت خراب و دور است ، فقهای آن زمان بدترین فقهای زیر آسمان هستند که فتنه از آنها ظاهر می شود و به خودشان برمی گردد . »] (3) چه اینها عالم علم و دایره روحانیت را ننگین کرده بالاخره به مقاصدشان هم نرسیدند ، جز اینکه مردم را از حقیقت روحانیت و علمای حقیقی متنفر کردند .
وجدان هر کس حاکم است که این صنف بیشتر از تمام اصناف باید مواخذه شوند . در خبر است [« ضرر آنان برای ضعفای شیعه ما بیشتر است از ضرر یزید برای یاران امام حسین (ع) »] (3) چه اینها موجب گمراهی جمعی گردیده و سبب شدند که جامعه امروزه به احکام دیانت بی اعتنا گردیدند . به قسمی که امر به معروف و نهی از منکر به کلی بی تاثیر است ، لذا روحانیین حقیقی نیز چون ( نرود میخ آهنین در سنگ ) از نصیحت و هدایت صرف نظر کرده در گوشه ها نشستند . یکی از بزرگترین دردهای جامعه این است :
بر آن انجمن زار باید گریست / که فریادرس را ندانند کیست
...


(1) خواندن همه این کتاب علی الخصوص بخش « اصلاح مجالس و منابر » آن توصیه میگردد .
(2) ذیل بخش « اصلاح مجالس و منابر » از کتاب « تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا » تالیف عالم جلیل القدر حضرت آیت الله العظمی حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه (قد) قطب سلسله جلیله علویه رضویه نعمت اللهیه سلطانعلیشاهی گنابادی ؛ چاپ چهارم (1372) ، ص 364 تا366
(3) به جای متن عربی ، ترجمه آن از پاورقی خود کتاب آورده شده .


ارتباط : صورت فتوای مورد بحث

۲.۱۲.۸۵

خروس و پیامبر

احتمالا فقرا این روایت یا حدیث و لطیفه عرفانی آن را شنیده اند که از پیامبر اکرم سوال شده شما زیباتر میباشید یا یوسف و ایشان فرموده اند من از یوسف بانمکترم ( نقل به مضمون ) .

حالا به خبر جدیدی توجه بفرمایید که اخیرا سوالات امتحانی در آموزش و پرورش موجت اعتراض شدید وکلای مجلس شده است . خوشبختانه سوالات منتشر شده است و اولین آن این است که عینا رونوشت نموده ایم :

رسول خدا(ص) در مقايسه خود با حضرت يوسف فرمودند:
الف. من از يوسف زيباترم
ب. يوسف از من زيباتر است
ج. من از يوسف بانمك‌ترم
د. يوسف از من زيباتر ولي من بانمك‌تر

یک سوال از این مجموعه که با امید به کرم و بخشایش آن پیامبر بزرگوار نقل مینماییم این میباشد :

کدام يک از گزينه‌هاي زير از خصلت‌هاي خروس است که با خصلت پيامبر سازگار نيست؟
الف. وقت شناسي ـ غيرت مردانه
ج. وقت شناسي ـ سخاوت
ب. شجاعت و کثرت با [...] همسر
د. برچيدن غذا از زمين ـ تند راه رفتن

ما مجددا از ساحت مقدس آنحضرت عذرخواهی مینماییم اما خواستیم این نکته مهم را به یاد آوریم که خالی نمودن دین از دیدگاه معنویت و روحانیت که همان طریقت گفته شده در عرفان و تصوف میباشد کسانی تربیت مینماید که نمود ذهنیت و در نتیجه رفتار آنها را میتوان در این سوالات ملاحظه نمود .
البته هرکس آزاد میباشد که هرطور فهمید فکر و رفتار کند اما اگر خواست آن را به هرنوعی به دیگران تحمیل و سایرین را از خلاف فهم خود منع نماید نتیجه اش همین میشود که ملاحظه میشود و با رویه ای که در مقابله با عرفان و تصوف اسلامی در پیش گرفته شده ما پیشبینی مینماییم که از این پس بیشتر هم خواهد شد و عواقب آن دامن همه را خواهد گرفت که گرفته است و ما پیشبینی مینماییم که از این پس بیشتر هم خواهد شد .

وقتی مربیان معنوی اسلام که پس از معصومین صوفیه بوده اند کافر و خارج از اسلام شده از تربیت جامعه کنار گذاشته شوند اول به صرف خواندن هزار رکعت نماز بهشت میرویم بعد تمام گرفتاری امام حسین در صحرای کربلا یک قلپ آب میشود و ساقط کردن یزید ( توام با صداهای گوشخراش بخوانید ) بعد هم کسی که « لولاک لما خلقت الافلاک » درباره وی گفته شده با خروس مقایسه میگردد خدا به داد بقیه اش برسد .

عرض سوال مینماییم شما که داعیه مسلمانی و تشیعتان گوش همه دنیا را منهدم نموده با این نحوه معرفی پیامبر اکرم (ص) مسلمانتر و شیعه تر میباشید یا مثلا سعدی که وقتی به نام مقدس آنحضرت میرسد واله و شیدا میگوید « حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله » یا عطار که گفته « آفتاب شرع و دریای یقین / نور عالم رحمه للعالمین » ؟

توصیه میگردد توصیفات صوفیه از پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) را با توصیفات سایرین از آن بزرگواران مقایسه نموده و به اختلاف نگرشی که ناشی از نظرگاه آنان به دین و مذهب است پی برده و در این باب تفکر نمایید .


ارتباط : روز آنلاین ؛ چهارشنبه 2 اسفند : اعتراض گسترده به وزیر آموزش و پرورش