۵.۱۱.۸۵

گفتمان دوره ای با بیانات جنابان پشمینه (2)

پنجم بهمن 1385



در این قسمت در رد سماع و برخی حالات و حرکات که از برخی صوفیه ذکر شده سخن گفته اند :
« در این فضای عرفانی حقیقی دست افشانی وپای بازی ورقص ودستک زدن وحرکتهای سبک ودور از وقار(هر چند به بهانه عشق حق) معنی ندارد ... خوب.کدام یک از اهل بیت در حالات خود اینچنین کارهایی مینمودند کی وکجا رسول گرامی اسلام با آن عظمت روح در اینچنین مجالسی حضور داشتند . عرفان را تبدیل به محلی برای اجابت خواسته های نفس نمودن چقدر زشت است » .
اولا سخن از عرفان و تصوف و نقد صوفیان در شان دانشمندانی مثل شما که سنایی و عطار و مولوی را « سنی کافر » میدانید نبوده و اظهار نظر غیرکارشناسانه فاقد اعتبار علمی میباشد .
ثانیا وقتی میگوییم یک عده آدم بیکار در این وبلاگ مطلب مینویسند دلیلش همین است که اینهمه قلنبه بفرمایند و از این و آن نقل کنند که رد سماع و غنا بشود ؛ این را که هر آدم مسلمان معتقدی قبول دارد و اگر هم طبق معمول قرار است به سلسله گنابادی چسبانیده شود که رد این چیزها در این سلسله اظهر من الشمس است و از قدما هم تاکید شده که اگر رفتار غیرمعمولی بر اثر حالتی از کسی سربزند که اختیاری باشد نکوهیده بوده و نزد خدا و اولیا رد میباشد و اگر غیر اختیاری باشد کسی که بفهمد چیست و چگونه است درباره اش سخن بگوید .
ثالثا از سخنان این پیرو حقیقی راه تشیع در این قسمت نتیجه میگیریم که هیچکدام از ائمه « در حالات خود اینچنین کارهایی » نمینمودند ولی عقاید و رفتار خلاف به مردم نسبت میدادند و جاسوسی میکردند و مال و اموال و جان مردم را به بازی فنا میگرفتند و بعد هم اظهار افتخار مینمودند .



در این قسمت به اظهار محبت غیرمتعارف یکی از فقرا به بزرگش ایراد وارد شده .
البته بزرگان ما بارها گفته اند که اشخاص نباید حالات و عقاید درونی و خاص خودشان را اظهار کنند و خلاف میباشد . چنانکه حکم قتل حلاج را جنید نیز که از بزرگان عرفا و صوفیه بود در لباس فقاهت که ناظر بر امر شریعت است امضا نمود .
اما درباره حدیثی که از حضرت علی ذکر شده عرض میشود چه خوب است آدم محب ائمه و اولیا باشد هرچند غلو کند و از آن حرفها بزند و در جهنم هلاک شود نه که به آنها اهانت کند و در ذهن مخبط خود آنها را با مردم دیگر مقایسه کرده و در کوی و برزن در بوق و کرنا حرف زن و بچه و خاندان عصمت را بزند و هرچه از دهانش در بیاید بگوید آنهم به شیوه ناصواب مطربان نافرهیخته نامسلمان ینگه دنیا که همگی گریه کنند و به بهشت بروند .



در این قسمت نیز مانند بخش قبلی سعی وافر در اثبات واضحات درباره « ... ویژگی ((هدایت گری))و ((حجت باطنی))بودن عقل ... » شده و آنچه قبلا عرض شد درباره آن صادق میباشد .
اما اصل مطلب آنجاست که فرمایش شده « ... به تعبیر بعضی از صوفیان [عقل] دشمن ((دل)) ... » است .
گفتگو در این باره هم چنانکه قبلا عرض شد در شان آقایان نیست ولی برای علاقه مندان عرض میشود باید در این باره دو سوال زیر را به دقت پاسخ داد که اولا « عقل » در لسان صوفیه یعنی چه ؟ ثانیا « دل » یا « قلب » در لسان صوفیه یعنی چه ؟ اگر معنی این دو واژه را به تعریف و به روایت خود صوفیه ( و نه به تعریف غیرصوفیه یا به روایت مخالفان تصوف ) روشن کنید خیلی مسائل حل خواهد شد .
در ادامه جمله ای ذکر شده که ناشی از حلالزادگی جنابان پشمینه میباشد : « ... در بحث شهود در خود صوفیان وعارفان اختلاف وتعارض زیادی وجود دارد که بسا به تکفیر یکدیگر نیز می رسد ... » . نویسنده بفرمایند کجا صوفیه هم را تکفیر کرده اند ؟ هرچه بوده برخی آقایان فقها فلاسفه و صوفیه را تکفیر کرده اند از قبیل آقایانی که دوش حمام و آسفالت خیابان را حرام میدانستند .
ضمنا کسی میداند چرا هر پست این وبلاگ با یک فونت و یک شکل نوشته شده ؟



پس از اظهار محبتهای معمول ناشی از حلالزادگی نسبت به تصوف و سلسله گنابادی فرمایش نموده اند « درآستانه سالگرد برچیده شدن خانقاه فرقه گنابادی از شهر ولایت قم مجددا سایتهای این فرقه با هدف فشار به جمهوری اسلامی وتشویش اذهان عمومی ... » دروغ شاخدار « ... مساله کمیته بررسی کننده ماجرای غائله قم ومحکومیت تخریب خانقاه توسط نظام ... » را مطرح کرده اند . و اینکه کسی این گزارش را تایید نکرده و توسط فلانی تکذیب هم شده است .
سپس فرمایش شده که « سوال دیگر بنده اینست که شما روزانه در اخبارتان مدعی فشار جمهوری اسلامی به این فرقه وبازداشت اتباع خود می شوید ووزارت اطلاعات وهمه دستگاه های نظام را متهم می نمایید واز سوی دیگر می گویید نظام شما را همراه با خود می داند واز شما حمایت می کند »
اولا اینکه خبر اولیه و بعد طرح مجدد آن در آستانه سالگرد حادثه توسط سایتهای خبری مانند روز بوده و وبلاگی که نام آن آمده از آنجا نقل کرده است . یقین جنابان پشمینه سایتهای خبری مورد نظر را وابسته به سلسله گنابادی فرض کرده اند . لطفا یکنفر این مساله غامض را به ایشان توضیح دهد که اگر کسی یا کسانی از روی نیات انساندوستانه یا هر نیت دیگری درباره موضوعی خبری در جایی منتشر کردند کسانی که مورد آن خبر بوده اند صاحب یا ذینفع در آن رسانه نخواهند بود .
ثانیا جنابان پشمینه و دار و دسته مربوطه اصلا نگران نباشند افتخار آتش زدن و خراب کردن خانه امام حسین (ع) در ماه محرم در پشت حرم حضرت معصومه (س) و ضرب و شتم پیروان ایشان و از بین بردن مال و اموال آنان و زدن تهمت و افترای بی محابا به شیعیان مال خودتان بوده و کسی آنرا از شما نخواهد گرفت ، در تاریخ ثبت شده و به نام شما خوانده خواهد شد تا وقتی که تاوانش را نداده اید و بعد هم که دادید تا روزی که تاریخ باشد .
ثالثا درباره بحث تکذیب کردن عرض میکنیم اگر خبر کذب بود باید مقامات بالاتر از شخص مذکور یا کسانی که خود مسبب آن حادثه نبودند تکذیب میکردند نه کسی که خودش متهم به راه انداختن شر است .
رابعا پرسش شده در گزارش مورد بحث آمده که « دراویش گنابادی یکی از فرق همراه با اسلام و تشیع و انقلاب بوده و از جانب آنان هیچ خطری متوجه جامعه شیعی نیست » پس چرا مدعی فشار برخی نهادهای بر خود میشوید ؟
عرض شود اگر دراویش گنابادی آنطور که شما فرمایش میکنید مخالف نظام بوده و برای آن خطر داشته اند جلوتر از این حرفها کاری انجام میشد چنانکه با کمتر از مورد ادعا کارها شده است . و اگر بگویید به هر دلیلی نظام در این سی ساله نتوانسته یا نمیتواند کاری کند باید عرض کرد وای بر نظامی که نتواند چنین ضرر داخلی را ( که شما میگویید ) از خود دور کند آنهم در سی سال .
ظاهرا در این مورد هم دو « نظام » داریم . یکی آن است که دراویش گنابادی را دوست خود میداند و به حقوق قانونی شان احترام میگذارد و یکی آن است که صوفیه را دشمن خود دانسته و از بیخ کافر و بلکه « سنی کافری » میداند و این عبارت که توسط یکی از آقایان بیان شده نشان میدهد که در نظام مزبور غیر از مقلدان خودشان همه کافر دانسته میشوند و این مساله مختص دراویش گنابادی نیست .



در این قسمت پس از مقداری نقل قول درباره خاستگاه تصوف ( که صحت و سقم هر نقل اگر درست واگو شده باشد به عهده گوینده آن است ) ضمن ادعاهایی که بطور معمول بدون ارائه سند و مدرک بهم رسیده خودشان نظر خودشان را تایید کرده و بر نظریات سایرین که قبلا ذکر کرده اند رجحان داده آورده اند که « این جریان با اهل بیت (ع) شروع نشده است هر چند ادعا کنند که حسن بصری از دست علی (ع) خرقه گرفت و ... » .
جنابان پشمینه اولا خودشان و سوابق و مدارج علمیشان را معرفی بفرمایند تا ما بفهمیم با کدامیک از موجوداتی که قبلا شناسایی کرده ایم طرف میباشیم و بدانیم چه کس یا کسانی هستند که نظرشان بر تمامی نظریات پشینیان ( هرچه که هست ) از محققین و فضلا رجحان دارد و میتواند به ضرس قاطع بگوید صوفیه شیعه نیستند حتی اگر گفته شود حسن بصری از دست علی (ع) خرقه گرفته است .
ثانیا یکی از نشانه های حقانیت هر مکتبی بزرگان و تربیت شدگان آن مکتب هستند که نشانه مکتب تعلیم دهنده آنها میباشد چنانکه ما میگوییم هرکس در زندگی پیامبر و ائمه و اصحاب آنها مداقه کند تصدیق خواهد کرد که آنها مردان خدا بوده و راهشان راه خدا و حق میباشد .
در مکتب تصوف بسیاری اشاخص بوده و هستند که باعث فخر جامعه مسلمین و بلکه همه جهانیان میباشند و این خاصیت را از مولای خود علی (ع) به ارث برده اند که مسلمان و غیرمسلمان تحسینش مینمایند .
ما از شما سوال میکنیم که این شیعه گری مورد ادعای شما که با آن تمام تاریخ اسلام را رد و تمام مسلمانان را تکفیر و غیرمسلمانان را از جرگه آدمیان خارج مینمایید چه افتخاری آفریده و چه انسانیتی پدید آورده که نشانه حقانیتش باشد غیر از اینکه افتخار تکفیر کردن و کشتن غیر پیروان خود را داشته و اینکه یک عده درنده خو تربیت کرده که در انجام خواسته های اشخاصی به نام اسلام با زیرپا گذاشتن اصول اولیه اسلامی و انسانی بدون کوچکترین تاسفی میکوشند و امثال تکفیر و آزار و کشتن عرفا و صوفیه را در تاریخ تکرار کرده و افتخار هم مینمایند که نمونه آن واقعه سال قبل در قم میباشد ؟
توجه بنمایید آدم عاقل لازم است قبل از رد کردن دیگران خودش را ثابت کند تا گفته نشود آنکه کاسه اش خالی است لگد به ظرف غذای دیگران میزند .



در این قسمت با مقایسه کشتن حلاج با مساله هولوکاست رد عقاید و شخصیت حلاج شده .
اول درباره هولوکاست صوفیه عرض شود که این عبارت موید عرایض قبلی ما میباشد که اگر آدم خودش را ثابت کند نیاز به رد دیگران ندارد . همگی آقایان در شهر با خانواده طرف آشنایی دارند از رفتار خواهر و مادر دیگران انتقاد مینماید .
اما در باب آنچه از حلاج گفته اند این بار از صوفیه یک نفر را پیدا کرده اند که قبلا خاکسترش را هم به آب داده اند اما گویا این مساله دل ایشان را خنک ننموده و میخواهند یک طوری بیشتر او را منهدم نمایند .
به هرحال پیشنهاد میکنیم به همین مناسبت یک کنفرانسی ترتیب بدهند و از همه کسانی که با ایشان همرای هستند دعوت کنند که در آن مجددا حلاج را تکفیر و زندانی کرده و سپس بر دار نموده و سوزانیده و خاکسترش را بر آب دهند شاید دلشان خنک بشود اما مواظب باشند که برخی از این خاکسترها به آب دادنها خاکستر آدم را به باد میدهد .

ارتباط : در عنوان هربخش

۲۶.۱۰.۸۵

پرسش و پاسخ درباره تصوف در سایت مذکور - قسمت چهارم موخره

ابتدا عرض شود گذشته از هرچیز انشاءالله لیست سوالاتی که در اینجا درباره تصوف ارائه شد مورد استفاده علاقه مندان و محققان قرار بگیرد و با پیدا کردن پاسخهای آنها اطلاعات درست و کافی درباره تصوف به دست آورند که از منابع صحیح قابل دسترس میباشد .

اما پس از ملاحظه پرسشها و پاسخهای ارائه شده در سایت مذکور عرض میشود :
البته معلوم است که عده ای با داشتن نام صوفیه این عقاید و صفات مضموم را دارند ولی این مساله این معنی را دارد که عده ای هم ندارند و بنابراین برای هر یک مدعی تصوفی باید این اتهامات ثابت شود .
به همین دلیل و برای نشان دادن تربیت دینی و برای رعایت عدم انصاف و آموزش روش علمی در سایت مورد نظر به این مساله توجه شده و کل تصوف و صوفیان را از اول تا کنون خارج از تشیع و اسلام و بلکه هر دین و مذهبی معرفی نموده و میفرماید که صوفیه و تربیت صوفیانه هیچگاه هیچ نوع خدمتی به جامعه نکرده و باعث تباهی دین و دنیا میباشد و در ادامه پس از محکوم کردن تصوف در دادگاه اجرای حکم را نیز خواستار شده و در یک جای آن متعرض دولت گردیده که شما که زور دارید چرا صوفیه را از صفحه روزگار محو نمینمایید .

در این باره چند نکته به نظر میرسد :
اولا اینکه اگر خواستیم درباره کسی چیزی بدانیم ، اول از خودش بپرسیم نه همسایه اش که با او خرده حساب دارد .
ثانیا از بررسی این پرسش و پاسخها که در موسسه علمیی تهیه شده که آدمهای زیادی را تربیت میکند ، نقد علمی و بیطرفانه و عادلانه و اخلاقی را که مطابق مسوولیت الهی و اخلاقی باشد آموختیم .
ثالثا اگر یک عده ای باشند که ما را ثقه بدانند و هرچه بگوییم بدون تحقیق قبول کنند عده زیادی هم هستند که اتفاقا هرچه بگوییم چون ما گفته ایم رد میکنند یا تا قطعا مطمئن نشوند نمیپذیرند خصوصا در این دوره که دسترسی به اطلاعات خصوصا از طریق اینترنت ملعون برای همه کس ممکن میباشد ( اگر بگذارند همینطور بنماند ) و هرکس میتواند خودش تحقیق کند .

مرتبط با نکته آخر مطالعه بخشی از نامه یکی از مشایخ سلسله گنابادی که خطاب به یکی از همین آقایان اخیرا صد سال پیشتر نوشته شده مفید میباشد . شرح :
« ... ولی شخص مسلمان تا زبان دارد و زنده است در هر جا باشد اسلام خود را ثابت می کند . و دیگر اینکه مردم این افتراها که مقدسین به ما می زنند تحقیق می کنند وقتی فهمیدند دروغ است ، دیگر هیچ اعتقادی برای کسی باقی نمی ماند بلکه اسباب دخول مردم در باب ضلالت ضالین واقعی می شود . ... »
(1)

پس اعتبار هرکس به دست خودش بوده و آدم باید خودش احترام خودش را نگه دارد .
زیاده باعث گرفتاری میباشد ...


(1) متن نامه ( حدود سال ۱۳۱۲ قمری )


ارتباط : پرسش و پاسخ درباره تصوف

۲۳.۱۰.۸۵

گفتمان دوره ای با بیانات جنابان پشمینه (1)

دوم دی 1385


در این قسمت آمده که « پیدایش تصوف و گسترش آن ... منجر به ایجاد فرقه هایی همچون شیطان پرستان یا یزیدیان شد ... صوفیان با مخالفت با کلام الهی او [ شیطان ] را تقدیس میکنند ... » و برای تایید آن به مطلبی از دکتر زرین کوب « ... که از مدافعان تصوف است ... » استناد شده است که « ... همدردی با ابلیس که مبلغان صوفی آن را با ضشور و حرارتی تمام تعلیم می کنند ربطی به یزیدیان شیطان پرست دارد ... » . (1)
گذشته از سابقه نقل قول کردن جنابان پشمینه و استخراج مطلب از هر قولی عرض میکنیم استدلال کردن چیز خوبی است اما عقل سالم از آن واجبتر است . البته حق با ایشان است صوفیه با تقدیس و پیروی از شیطان کسانی از قبیل سنایی و عطار و مولوی و سعدی و ابن عربی و سید حیدر آملی و ملاصدرا و بسیاری دیگر از متقدمان و متاخران را تربیت کرده اند و آنها با همان اعتقاد چنان میراث مکتوبی از فرهنگ غنی دینی بجا گذاشته اند و با همین اعتقاد به شیطان موفق شده اند گروهی از مردم مسلمان عامل به دستورات الهی بسازند وگرنه به وجود آمدن چنین چیزهایی راه دیگر نداشته و ندارد .


در این قسمت پول و اعمال عام المنفعه یکی از سلاسل صوفیه باعث ناراحتی ایشان شده است . ما که آنها را نمیشناسیم که هستند و چه میکنند اما میدانیم طبق قوانین فقه اسلام اگر کسی چیزی را وقف کرد دیگری حق ندارد در شرایط معین شده توسط واقف تغییری بدهد حتی نام آن مکان را عوض کند . البته در مملکت ما همینطور رفتار میشود مثل حسینیه شریعت قم که به ضرب گلوله و چماق از دست مالک و واقف آن گرفته شده و با صاف کردن آن تبدیل به احسن شد و پارکینگ گردید .


در این قسمت مجددا به قضیه نقل قول برخورد میکنیم که امر مهمی است . توصیه میشود آدرس نقلها را بردارند و بروند خود کتاب را بخوانند و البته خودشان تصمیم بگیرند که منظور گوینده چیست ( خصوصا ما به نقلی که از جناب سلطانعلیشاه شده کار داریم ) .
اما در بخش افاضات جنابان پشمینه فرمایش گردیده که تصوف از دوره صفویه بنابه مقتضیات اجتماعی از اعتقادات شیعه استفاده کرده و مصلحتی آن را پذیرفته است . به ایشان عرض میشود در آن اوقاتی نظیر آنوقت که ناصرخسرو در ری نزد کفاشی از جد و آباد جنابان پشمینه رفت و دید تکه ای از گوشت آدم سر درفش میآورد و پرسید چیست گفتند رافضی گرفته ایم ... ، صوفیه به ولایت به آن معنا که اساس شیعه است اعتقاد داشتند و در کتابهایشان هم نوشته اند و برخی مانند مولوی صراحتا اظهار ارادت به اهل بیت کرده اند و گفته اند که در امر ولایت بزرگان اهل سنت راه ندارند . و شاه نعمت الله ولی هم که اسم سلسله نعمت اللهیه از ایشان گرفته شده و پیرو ایشان هستند قبل از صفویه صراحتا اظهار تشیع کرده و در کتابهایشان نوشته اند و چنانکه مشهور است علنا به نشانه دوازده امامی بودن کلاه دوازده ترک برسر مینهادند .
چنانکه پیداست جنابان پشمینه به راه اجدادشان ( مثل آن کفاش ) میروند .


در این قسمت عید غدیر که عید ولایت است با اشعاری تبرک گفته شده . خوب بود این اشعار را از مثنوی مولوی برای نمونه در اینجا میآوردند ( یک بیت از این ابیات را شهرداری به در و دیوار زده بود ) تا نشانه سنی بودن صوفیه باشد :
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هرکو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا ؟ آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت برکند
چون به آزادی نبوت هادیست
مومنان را ز انبیا آزادیت
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید ...

این هم را میتوانست بیاورد :
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
او خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه ...
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی ...
ای علی که جمله عقل و دیده ای
شمه ای واگو از آنچه دیده ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست ...
بازگو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار ...
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاظران بردوخته ...

در ادامه همین ابیات این قسمت هم برای جنابان پشمینه گفته شده است :
تا ز درویشی نیابی تو گهر
کی گهر جویی ز درویشی دگر
سالها گر ظن دود با پای خویش
نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش
تا به بینی نایدت از غیب بو
غیر بینی هیچ می بینی ؟ بگو



در این قسمت و در راستای اشعار فوق ، فرمایش شده « ... اگر به قران توجه کنیم ... مولوی نیز با اینکه ایشان مطالب خوبی هم دارد ولی انحرافات جدی ایشان نیز غیر قابل انکار است ... گفتید امام و علامه طباطبائی وغیره مثنوی را قران پارسی میدانند . برادر دروغ نگو . این سخن سران متصوفه است ... » .
برادر به قربانت بشود درست فرمایش نمودید ادعای قرآن پارسی دانستن مثنوی از بزرگان صوفیه میباشد مثل شیخ بهایی که از بزرگان تصوف بوده و یکی از مشهورترین اظهارنظرها را در این باره کرده و شعر معروف زیر را گفته است :
من چه گویم وصف آن عالیجناب
نیست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدل
هست بعضی هادی و بعضی مضل (2)

یادتان باشد اینجا چه گفتید بعدا نگویید شیخ بهایی از صوفیه نبوده . ضمنا یادآوری میشود بنا به اذعان کارشناسان امر اکثر بزرگان از علمای شیعه بعد از شیخ بهایی اجازه فتوای خود را از طریق ایشان و سید حیدر آملی ( عالم شیعه دیگری که به صراحت تصوف و تشیع را یکی دانسته ) دارند .


در این قسمت عکس جالبی از جنابان پشمینه دیده میشود . دست سازنده درد نکند ما هر وقت با دیدن تصویر جنابان پشمینه در وبلاگشان وضع مزاجمان متغیر میشود . دوستان صبر کنند آن مجسمه ایشان را که وعده داده بودیم از سنگ پای مرغوب قزوین ساخته میشود آماده شود از ایشان خواهش میکنیم به جای تصویرشان در وبلاگ نصب کنند شاید بهتر از این که هست دربیاد .


اول از همه مهمترین موضوع در این قسمت آن علامت سوالهایی است که جلوی عنوان آن قرار دارد ، این یادتان باشد برای بعد .
عرض شود فرموده اند « یکی از ضربه های صوفیه به پیکره اسلام دور نمودن مردم از مساجد با ترفند گسترش وساخت خانقاه بود ... اگر مسجد پایگاه رسمی اسلام است در مقابل آن خانقاه همیشه پایگاه مخالفین اسلام وکانون توطئه علیه اسلام بوده است ... » .
نکته اول : باز هم فرمایش شما صحیح میباشد مسجد پایگاه رسمی اسلام بوده است . ایراد کار در این است که از امام حسن (ع) به بعد مساجد در دست حکام از قبیل بنی امیه و اخلاف آنها بوده . کسی بگوید اختیار کدام مسجد با یکی از ائمه بوده است که هرچه میخواهند بگویند و هرکار خواستند بکنند ؟ شما چون جد و آبادتان ( از قبیل آن کفاش ) به مسجد میرفته اند نیاز نداشته اید به جای دیگری بروید و طبق رویه اجداتان فقط همانجا را میشناسید و با جاهای دیگر مخالفید .
نکته دوم : قطعا مسجد جایی است که اسمش مسجد است و احتمالا گنبد دارد و در و دیوارش کاشیکاری شده باقی اماکن از قبیل تکیه ، حسینه ، مهدیه ، هیات یا خانقاه یا هرمکان دیگری چون اسم مسجد ندارند و خصوصا چون از صدر اسلام نبوده « پایگاه مخالفین اسلام وکانون توطئه علیه اسلام » خواهد بود . (3) همین میباشد که ما گفتیم کاری نداریم در آن مکان چه کار میکنند اسمش باید مسجد باشد و خصوصا پایگاه رسمی اسلام هم باشد و گرنه هرطور شده ثابت میکنیم که « وکانون توطئه علیه اسلام » است و عکس قسمتی از در و دیوار آن را نشان میدهیم که اسم ائمه را ندارد بعد آن قسمتهایی را هم که اسم ائمه دارد با آنجاهایی که روی آن قرآن نوشته شده با خود قرآنها و کتب دعا و علائم عزاداری امام حسین آتش زده و خراب کرده و پارکینگ میکنیم و از آدمهای توی آن هم با زن و بچه هایشان به روشی کاملا اسلامی و اخلاقی و انسانی با آجر و سنگ و چماق و گلوله و آتش و گاز اشک آور و هرچیز دیگر که شد پذیرایی میکنیم . کسی چیزی گفت ؟
نکته سوم : مشهورترین سیاست انگلیسی « تفرقه بینداز و حکومت کن » میباشد که به هر طریقی اعمال نموده و به همین روش مدتها آفتاب در ممالک اعلیحضرت پادشاه انگلستان غروب نمینمود .
با این وصف شما فکر میکنید چطور شده که همه جا رفتار انگلیسی برای تفرقه بین مسلمین است ولی برای جنابان خرقه و دار و دسته شان وقت منکوب کردن صوفیه حرف انگلیسی سند میشود ؟ آن علامت سوالها را که عرض کردم اینجا جلوی این سوال بگذارید ، گذاشتن تعدادی علامت تعجب و علامت سوال اضافی بلامانع میباشد .


(1) البته اول این نقل از دکتر زرین کوب به صورت « آیا این همدردی با ابلیس ... » است که آورده شده ولی چون منظور جنابان پشمینه سوال و احتمالا اظهار تردید نبوده ما هم در متن نیاوردیم .
(2) این شعر از حافظه آورده شده اگر پس و پیش دارد اصل آن در کلیات شیخ بهایی مذکور است .
(3) این مساله شامل هر مسجدی هم که « پایگاه رسمی اسلام » نباشد میشود .

ارتباط : در عنوان هربخش

۱۹.۱۰.۸۵

خرشیعه و سگ سنی ، صوفی کافر - بوی خون

در پی اعدام صدام در اخبار ملاحظه نمودیم که در کشورهای عربی برخی برادران سنی مذهب ما ( که از برخی جهات فکری شباهت خاصی با برخی برادران شیعه ما دارند ) برای مخاطب قرار دادن ایران با لحن دشمنانه به عنوان شیعیان از عبارات « صفوی » ، « صفویها » ، « اسلام صفوی » و « شیعه صفوی » استفاده کرده اند . از طرفی گویا دولت فعلی ایران هم از جهت ادعای پیشتاز بودن در تشیع که دارد از این مقایسه خوشش میآید . هرچند این اشاره در این گفتمان که بوی خون میدهد جنبه سیاسی و اجتماعی دارد نه اعتقادی ، ولی در آن یادآوری این نکته نهفته میباشد که تشیع را صوفیان صفوی در ایران دین رسمی کرده اند و حکومت شیعی قدرتمندی تشکیل دادند که پس از سالها داغ آن بر قدرت سیاسی سنی مذهب همزمانش ( حکومت عثمانی ) باعث چنین مقایسه ای در شرایط فعلی شده است .

این مساله که منظور آن دسته از برادران عرب سنی مذهب ما از گفتن عبارت « صفوی » به ایرانیان این میباشد که ایرانیان را شیعه تندرو میدانند یاد ما درویشها میاندازد که عده ای از برادران دانشمند شیعه ما صوفیه را از بیخ سنی میدانند .
بنده بالشخصه به جهت رفتار و بی تدبیری برخی شیعیان که باعث بالا گرفتن اختلاف شیعه و سنی تا به این حد شده و از اینکه از عبارت « صفوی » که در اذهان برخی یادآور صوفیه میباشد برای توصیف این دسته از شیعیان استفاده شده شرمسار میباشم ، صوفیه ای که به گواهی تاریخ و تعالیمشان همواره پرچمدار صلح بین ادیان و مذاهب و مدارای با خلق الله بوده و هستند .

با این توصیفات گمان میکنم که خداوند امت مرحومه را غضب فرموده چون چنانکه پیداست در و تخته به هم جفت شده و در دنیای اسلام قدرت اجتماعی - سیاسی و رسانه ها در دو مذهب شیعه و سنی به دست کسانی افتاده که صوفیه آنها را به دلیل خشک مغزی و سطحی نگریشان از قدیم با تندترین لحن نکوهش کرده اند .

اینطور که ما میبینم اگر خداوند رحم نکند عنقریب است که جوی خون راه بیفتاد چون اینها که به همکیشان و هموطنان خودشان رحم نمیکنند به مردم دیگر از دین و مذهب دیگر اصلا رحم نخواهند کرد .
بنده نمیفهمم چرا مسلمانان اینقدر اصرار دارند که خلاف رای بزرگان اسلام و موافق منویات دشمنان اسلام اینهمه سعی و تلاش کنند و دنیا و آخرت خودشان را تباه نمایند .

ارتباط : این صفحه

۱۴.۱۰.۸۵

پرسش و پاسخ درباره تصوف در سایت مذکور - قسمت سوم

عقاید تصوف

۱. آیا عشق که رکن اصلی تصوف است با عقل سازگار است ؟
منظور به صراحت : در تصوف عقل و استدلال عقلی مردود است و فقط عشق عامل تکامل انسان شمرده میشود .
یک سوال دیگر : اگر عقل در تصوف مردود است چگونه بعضی صوفیه در اداره برخی از جوامع موفق بوده و هستند ؟
سوال برای فهمیدن : عقیده صوفیه درباره عقل و عشق و جمع کردن آنها با هم چیست ؟

۲. آیا مکتب تصوف قائل به پلورالیسم دینی است ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد .
یک سوال دیگر : مسلمانان هند و آسیای صغیر ( ترکیه ) و اروپا و آفریقا توسط چه کسانی مسلمان شده اند و در غیر این صورت الان چه دینی داشتند ؟
سوال برای فهمیدن : دلیل مدارای تصوف با ادیان و مذاهب دیگر چیست ؟

۳. آیا گفته‌های قطب و مرشد می‌تواند حجت شرعی باشد ؟
منظور به صراحت : مشایخ و بزرگان صوفیه در هیچ زمینه ای صلاحیت ندارند .
یک سوال دیگر : آیا برای اظهار نظر در امور شرعی برای هر شخص بجز داشتن اجتهاد یا اجازه فتوا ( طبق مراتب تحصیلات دینی ) شرط دیگری هم لازم است ؟
سوال برای فهمیدن : نظرات بزرگان صوفیه در چه زمینه ای حجت است ؟

۴. اگر تشیع عبارت است از قبول ولایت پس مترادف با تصوف است ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم .
یک سوال دیگر : اگر تصوف عبارت است از قبول ولایت ( چنانکه در تشیع ) پس چطور نسبتی با تشیع ندارد ؟
سوال برای فهمیدن : با توجه به اینکه اصل ولایت در تشیع و تصوف از اصول اولیه و مبانی مهم است ، ارتباط تشیع و تصوف چگونه است ؟

۵. چرا حلول و اتحاد که بطلانش بر کسی پوشیده نیست از ارکان تصوف قرار داده شده است ؟
منظور به صراحت : صوفیه به عقاید ضاله معتقدند ، مانند حلول و اتحاد .
یک سوال دیگر : چرا حلول و اتحاد که بطلانش بر کسی پوشیده نیست را بعضی صوفیه از ارکان تصوف قرار نداده اند و آن را رد میکنند ؟
سوال برای فهمیدن : نظر صوفیه درباره حلول و اتحاد که از عقاید باطله در اسلام است چیست ؟

۶. آیا تصوف مثل فیدئیسم افراطی عقل‌ستیز است یا عقل‌گریز ؟
منظور به صراحت : در تصوف عقل و استدلال عقلی مردود است .
یک سوال دیگر : اگر عقل و استدلال عقلی در تصوف مردود است صوفیه در کتب خود با چه وسیله ای به تبیین عقاید خود برای غیر صوفیه پرداخته اند ( از قبیل مثنوی ، منطق الطیر و آثار ابن عربی ) ؟
سوال برای فهمیدن : عقیده صوفیه درباره علم و عقل چیست ؟

۷. آیا چون « ولی » اسم خدا است و تعطیل‌بردار نیست بعد از ائمه ـ علیهم السلام ـ این ولایت باید با قطب ادامه یابد ؟
منظور به صراحت : مشایخ و بزرگان صوفیه در هیچ زمینه ای صلاحیت ندارند و اولیای مورد نظر صوفیه باطل اند .
یک سوال دیگر : در طول تاریخ اسلام چه کسانی بیشتر و عمیقتر به مساله ولایت به معنی شیعی آن معتقد بوده و آن را تبیین کرده اند ؟
سوال برای فهمیدن : با توجه به اینکه ولایت الهی تعطیل نمیشود اولیای خدا در زمان غیبت چه نوع کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند ؟

۸. تاویلی که صوفیه از آیات قرآن ارائه می‌دهند با تاویل متکلمین عدلیه چه فرقی دارد ؟
منظور به صراحت : مشایخ و بزرگان صوفیه در هیچ زمینه ای صلاحیت ندارند از جمله در تفسیر قرآن .
یک سوال دیگر : « تفسیر السلطان ، سلطان التفاسیر » درباره کدام تفسیر قرآن شیعی گفته شده و چند ایراد قابل قبول از تفسیر بیان السعاده تالیف جناب سلطانلعیشاه گرفته شده است ؟
سوال برای فهمیدن : تفاسیر صوفیه با غیرصوفیه چه تفاوتی دارند ؟

۹. اگر صوفیه عقل را قبول دارند چرا پای آن را چوبین می‌دانند ؟
منظور به صراحت : در تصوف عقل و استدلال عقلی مردود است .
یک سوال دیگر : به چه دلیل برای برخی افراد بعضی آثار صوفیان با فلسفه نزدیک به نظر میرسد و چگونه بعضی اشخاص هم در فلسفه و علوم عقلی و هم در تصوف صاحب نام هستند ؟
سوال برای فهمیدن : عقیده صوفیه درباره علم و عقل چیست ؟

۱۰. اگر برخی از صوفیه که ادعای تشیع می‌کنند راست می‌گویند چرا اقطاب سنی دارند ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و مربوط به اهل سنت است .
یک سوال دیگر : چطور امکان دارد کسی سنی باشد ولی علاقه مندان و پیروان راه او شیعه باشد ؟
سوال برای فهمیدن : چگونه در تاریخ تصوف تا برهه زمانی خاصی اقطاب به داشتن مذهب اهل سنت شهرت دارند در حالی که جانشینان و پیروان آنان مذهب تشیع دارند ؟

انتقادات وارد بر صوفیه

۱. اگر ریاضت‌های مورد ادعای صوفیه راهبر بودند چرا در اسلام به آنها توصیه نشده است ؟
منظور به صراحت : ریاضت هایی که صوفیه به پیروان خود میدهند غیرشرعی هستند .
یک سوال دیگر : آیا اگر صوفیه دستور ریاضتهایی بدهند که در شرع توصیه شده ؛ آن ریاضتها در شرع توصیه نشده است ؟
سوال برای فهمیدن : در تصوف برای تربیت نفس و سلوک چه نوع ریاضتهایی دستور میدهند و این ریاضتها را از کجا اخذ کرده اند ؟

۲. چه نقدهای کلی بر فرقه تصوف وارد است ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد .
یک سوال دیگر : به نظر شما به نظرآنها چه انتقادی بر تصوف وارد نمیباشد ؟
سوال برای فهمیدن : آیا تصوف با اسلام منافات دارد ؟

۳. اگر عشق مفهوم معنوی دارد چرا صوفیه در عمل آن را به امور مادی و حتی جنسی منطبق میکنند ؟
منظور به صراحت : عشق مورد نظر صوفیه مردود است .
یک سوال دیگر : چطور میتوان طعم چیزی را برای کسی که هرگز آن را نخورده شرح داد ؟
سوال برای فهمیدن : نظرصوفیه درباره عشق چیست و چرا عشق معنوی را با توسل به امور مادی و ظاهری ( مجازی ) توضیح داده اند ؟

مباحث خاص فقهی صوفیه

۱. اگر غنا حرام است چرا صوفیه آن را یکی از ارکان مرام خود قرار داده‌اند ؟
منظور به صراحت : صوفیه به مسائل خلاف شرع و حرام مانند غنا اعتقاد دارند .
یک سوال دیگر : اگر غنا که حرام است یکی از ارکان صوفیه است چرا گروهی از صوفیه آن را حرام میدانند ؟
سوال برای فهمیدن : نظر صوفیه درباره موسیقی چیست ؟

سایر مباحث تصوف

۱. آیا می‌توان گفت که تصوف همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلامی را دارد ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد و همان رهبانیت مردود در اسلام است .
یک سوال دیگر : آیا می‌توان گفت که تصوف اسلامی همان مفهوم زهد در فرهنگ اسلامی را ندارد ؟
سوال برای فهمیدن : تعریف زهد در تصوف چیست و آیا با زهد توصیه شده در اسلام تفاوت دارد ؟

۲. آیا شعر « پس به هر دوری ولیی قائم است / تا قیامت آزمایش دائم است » دلالت بر جدائی تشیع از تصوف نمی‌کند ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و مربوط به اهل سنت است و هیچ دلیلی بر یکی بودن تصوف و تشیع قابل قبول نیست .
یک سوال دیگر : چطور شعر صوفیانه «پس به هر دوری ولیی قائم است / تا قیامت آزمایش دائم است » دلالت بر جدائی تشیع از تصوف می‌کند ؟
سوال برای فهمیدن : معنی شعر « پس به هر دوری ولیی قائم است / تا قیامت آزمایش دائم است » از نظر صوفیه چیست ؟

۳. چرا بیشتر قریب به اتفاق صوفیه مذهب اهل سنت دارند ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و مربوط به اهل سنت است .
یک سوال دیگر : چرا گروهی از شخصیتهای مهم صوفیه شیعه بوده اند و چطور برخی از شخصیتهای مهم شیعه اهل تصوف بوده اند ؟
سوال برای فهمیدن : چرا بزرگان صوفیه از قدما به داشتن مذهب تسنن شهرت یافته اند ؟

۴. بزرگان فرقه صوفیه (فرقه علی شاه) حالات روحی و عرفانی عجیبی دارند ، اگر این فرقه‌ها از نظر اسلام رد بود نباید چنین حالاتی به آنها از طرف خدا اعطا می‌شد ؟
منظور به صراحت : مشایخ و بزرگان صوفیه در هیچ زمینه ای صلاحیت ندارند و کرامتشان هم قابل قبول نیست .
یک سوال دیگر : فرقه علی شاه کدام فرقه هستند و نظر آقایان درباره کرامت کسانی که مورد تایید خودشان میباشد چیست ؟
سوال برای فهمیدن : نظر صوفیه درباره کرامت چیست و آیا از نظر صوفیه کرامت معیار حقانیت مدعی میشود ؟

۵. آیا دولت جمهوری اسلامی ایران از برنامه های فرقه دراویش اطلاعی دارند و چرا از این فرقه گمراه کننده مردم جلوگیری نمی کنند ؟
منظور به صراحت : چرا این صوفیها را جمع نمیکنید ؟
یک سوال دیگر : آیا دولت که از برنامه های فرقه های گمراه کننده مردم اطلاعی دارند چرا از وجود این فرقه ها برای جلوگیری از کسانی که مورد تایید ما نیستند استفاده کافی نمی کند ؟
برای فهمیدن : به دقت عبارات سوال و پاسخش را بخوانید و در آن تامل نمایید .

۶. چرا بزرگان اصحاب ائمه گرایشی به تصوف نداشتند ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم و مربوط به اهل سنت است .
یک سوال دیگر : چرا رفتار و عقاید ائمه و بزرگان اصحاب ایشان نشان از عقاید صوفیه دارد ؟
سوال برای فهمیدن : ارتباط ائمه و بزرگان اصحاب ایشان با تصوف چگونه بوده است ؟

۷. صوفی با عارف و زاهد و درویش چه فرقی دارد که نام خود را صوفی نهاده است ؟
منظور به صراحت : تصوف ریشه اسلامی ندارد و صوفیه هرقدر هم که خصوصیات ممدوح و مورد تایید در اسلام داشته باشند مردود هستند .
یک سوال دیگر : خداوند در روز قیامت بر اساس اسم مردم داوری میکند یا صفات آنها ؟
سوال برای فهمیدن : از نظر صوفیه ، صوفی واقعی چه خصوصیاتی باید داشته باشد که سزاوار داشتن این نام باشد ؟

۸. تلقی احادیث از تصوف چیست ؟
منظور به صراحت : چگونه میتوان با احادیث تصوف را رد کرد ؟
یک سوال دیگر : معیار قضاوت در امری که احادیث هم در رد و هم در تایید آن آمده چیست و آیا برداشت یک یا چند صاحبنظر در چنین موردی باید معیار قضاوت عموم علما و مسلمین یا شیعیان قرار گیرد ؟
سوال برای فهمیدن : چگونه اخباری را که در رد و تایید تصوف وارد شده است را میتوان با هم جمع کرد ؟

۹. چگونه است که تصوف با همه فرقه‌های کلامی سازگاری دارد و در هر کجا باشند خود را تابع فرقه‌ کلامی مردم آن منطقه معرفی می‌کنند ؟
منظور به صراحت : در شیعه تصوف نداریم .
یک سوال دیگر : چگونه میتوان مردم را بطوری که کشته نشد به حقیقت دعوت کرد ؟
سوال برای فهمیدن : ارتباط تصوف با علم کلام و فقه و سایر علوم اسلامی چیست و چگونه صوفیه در طی تاریخ اسلام ، مذاهب فقهی و کلامی مختلف داشته اند ؟


ادامه قسمت چهارم

ارتباط : پرسش و پاسخ درباره تصوف