۲۲.۱۱.۸۵

فتوای جناب مرجع علیه تصوف (1) - در باب استفتاء

بتازگی فتوایی از یکی از آقایان مراجع ملاحظه نمودیم که در آن تصوف و همه صوفیه را باطل دانسته اند . با توجه به اینکه سالگرد حادثه قم میباشد و چنین فتاوایی دستاویز آن حادثه بوده اند بجا دیدیم عرایضی در این باب بنماییم .
البته ما متعرض مقام شامخ مرجعیت نمیشویم اما از بیانات ایشان سوالاتی نیز برای ما پیدا شده است که میپرسیم لکن قبل از آن متعرض کسانی که استفتاء نموده اند خواهیم شد . لازم به یادآوری نیست که مطلب در دفاع از طریقه صوفیه نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی است که این فتوا را در معرض دید آنان قرار داده اند و با این کار آنان را مخاطب ساخته اند والا عمل دیگران به عهده خودشان میباشد .

درباب استفتاء
اولا صورت فتوای مذکور چنین است که یک برگه تایپ شده و مهر و امضای جناب مرجع در پایین آن ملاحظه میشود . این چه سوال و جوابی است که به چنین ظاهری میباشد ؟ ما گمان مینمودیم که استفتاء چنین باشد که یک نفر سوال را مینویسد و مرجع مورد پرسش در پای آن یا جداگانه پاسخ میفرماید . به نظر میرسد اینجا چنین بوده باشد که کسی همه آن را ( با جواب ) نوشته و بعد جناب مرجع امضا نموده اند یا اینکه جناب مرجع فرموده اند کسی بنویسد ما امضا مینماییم . یعنی چنان مقرر بوده که چنین گفته شود نه که پرسش و پاسخی در میان باشد .

دوم در استفتاء آورده اند : « ... در این دریای تاریک و طوفانی تبلیغات صوفیان و درویشان ، جوانهای ما فانوس هدایت را پیدا نمیکنند ... » .
عرض میشود اگر به قول خودتان چند سال است « ... که فرقه های مختلف و متعدد تصوف ... فعالیتهای آشکار و وسیعی را برای جذب جوانان ایرانی به سوی خانقاهها ، سامان داده اند . » شما نزدیک سی سال است که تمام رسانه ها را در این مملکت در اختیار دارید و حتی رسانه های غیرخودتان را هم آنهمه تفتیش و نظارت مینمایید چطور شده که از چهار صفحه در اینترنت و چند کتاب طوفان به راه افتاده است و چطور شده که شما با در اختیار داشتن عمر کامل یک نسل و با آنهمه امکانات تربیتی از جمله مدرسه و دانشگاه نتوانسته اید این جوانان را چنان تربیت کنید که دچار طوفان تبلیغات صوفیان نشوند که با چند صفحه وبلاگ و کتاب به راه انداخته اند ؟
در باب طوفان بنظر میرسد شما بوده اید که پارسال با قضیه حسینیه شریعت قم برای خاموش کردن چراغی را که ایزد برفروخته طوفان بپا نموده اید و اگر جوانان چراغی را که نزد صوفیه میابند نزد شما پیدا نمینمایند تقصیر از آنان یا صوفیه نمیباشد .

سوم آورده اند که « بعضی نماز و روزه و حج را از ضروریات دین میدانند و بعضی هم از ضروریات دین نمیدانند و باعث ترک واجبات شده اند وجه اشتراک همه آنها در این عقیده است که امر دین را به دو امر مجزا تجزیه کرده اند و میگویند امر شریعت با مراجع تقلید است و امر طریقت یا تربیت روحی و راه و روش عمل صالح در زندگی با قطب و پیر خانقاه است و باید روحتان را به او بسپارید تا همچون فقیری از شما دستگیری نماید . »
ما میپرسیم اگر گروهی باشند که در چهارچوب شریعت ( با تقلید از مراجع تقلید ) معتقد به ضرورت تربیت نفس و تکمیل روحی باشند با پیروی از استاد راهنمایی که بتواند و از سوی خداوند مجاز به هدایت خلق باشد ؛ چه ایرادی به این گروه وارد میشود ؟ تربیت نفس خلاف اسلام است یا « راه و روش عمل صالح » ؟ شما که امر طریقت را قبول ندارید اگر گروهی باشند که معقتد به مجزا بودن طریقت و شریعت باشند ( که دراویش گنابادی نیستند ) چه ناراحتی برای شما ایجاد میکند که معتقد به چیزی باشند که شما وجودش را منکرید ؟ آیا این دسته از مسلمانان فتوا و سرکوبی فرهنگی و فیزیکی میخواهند ؟ چه مشکلی است ذیلا عرض میشود .

چهارم آورده اند که دراویش ادعا میکنند « مراجع تقلید ما را قبول دارند و تایید میکنند و دلیلش ندادن فتوا علیه دراویش است . »
دراویش ادعا نمیکنند بلکه همیشه برخی مراجع تقلید بوده اند که تصوف را قبول داشته اند و بعضا مدارکی نیز ارائه شده که ذکر آن ذیلا خواهد آمد . اگر اکنون تاییدی از مرجعی شنیده نمیشود از ترس شما حافظان اسلام است که خانمان مردم را به باد میدهید و کسی هم برایتان حرمت ندارد .
در اینکه فتوا علیه دراویش داده نشده گویا حافظه بعضی به مصلحت کار مینماید . پارسال در قم آنهمه ادعا که نمودید از صدر اسلام تا کنون بزرگان شیعه مخالف صوفیه بوده اند . آن دروغ بود یا قسمت راستش بی اعتبار بوده که یکی دیگر نیاز داشتید ؟

پنجم استفتاء نموده دو سوال پرسیده شد . یکی اینکه « آیا شرکت در خانقاه با عقیده به هدایت پیر و قطب درویش و پیروی از اعمال آنان جایز است ؟ » . دوم اینکه « آیا در مذهب حقه ، شریعت و طریقت دو امر جدا از هم هستند ؟ »
در باب سوال اولی عرض میشود که این چه سوال بیمعنی است : اگر صوفیه مورد نظر شیعه باشند که در باب پیروی یا مجالست با شیعیان فتوا دادن معنی ندارد و اگر آن صوفیه شیعه نباشند که آدم شیعه در مجالس غیرشیعه بانظر قبول شرکت نمینماید . اگر هم شرکت کننده شیعه نباشد که فتوا برایش بی اعتبار خواهد بود .
در باب سوال دومی در سلسله گنابادی ( که در محل اجتماعشان این فتوا را چسبانده اند ) به جدایی شریعت و طریقت و حقیقت معتقد نمیباشند . اگر هم چنین کسانی باشد درصورتی که به شریعت با پیروی از مجتهد عمل کنند حدود مسوولیت فقیه را رعایت کرده و امر طریقت هرچه باشد در حیطه تخصص فقیه نمیباشد که بخواهد نظری بدهد .

در پایان هم آورده اند که دل امام زمان (عج) از وجود این شبهات بدرد میآید . عرض میکنیم دل امام زمان از آن چیزی به درد میآید که جدش پیامبر (ص) فرمودند : « قطع ظهری اثنان : جاهل متنسک و عالم متهتک » نه آنچه شما از خود برایشان بفرمایید .

اما با آنچه گفته شد اشکال کار صوفیه از نظر آقایان چه میباشد که تحت هیچ شرایطی قابل صرف نظر نبوده و حتما باید چاره شوند ولو به زیر پا نهادن آنچه خداوند در شرع و اخلاقیات و انسانیت مقرر فرموده ؟
به نظر میرسد که جواب در آنجاست که با اینکه آقایان اقرار مینمایند دسته ای از صوفیان معتقد به ضروریات شرعی با تقلید از مراجع تقلید میباشند و برخی عقاید خاص آنان هم ظاهرا جنبه نظری داشته کاری به عوام الناس ندارد اما آنان « ... عقیده به هدایت پیر و قطب درویش ... » دارند . جواب در این است که چرا با اینهمه طوفانی که برای خاموش کردن چراغ صوفیه به راه میاندازند برخی جوانان آقایان را رها کرده و به یک عمر تربیت آنان پشت پا زده به دنبال چراغ صوفیه میروند . این است که مجالس صوفیه حقه پر میشود ولی مساجد مورد اداره آقایان خالی میباشد . این است که کسی پس از یک عمر مسلمانی دزد و فاسد الاخلاق و ددمنش درمیآید ولی درویش را زجر و آزار میکنند از عقیده و مرامش که همان مرام اسلام و تشیع باشد دست برنمیدارد و به بزرگان دین و مذهب پشت نکرده و عمل خلاف اخلاق و دین نمیکند . و این است که اینهمه توطئه میکنند در دراویش تفرقه بیندازند ولی موفق نمیشوند و آنان به خواست خداوند رفتار مینمایند که « کانهم بنیان المصوص » (سوره صف آیه 4) . مشکل آقایان با تصوف همچون اخلافشان ناشی از ریاست طلبی و حسادت میباشد مشکلی که اکنون به عیان
با دیگران هم دارند .

ادامه - بخش دوم : در باب فتوا

ارتباط : صورت فتوای مورد بحث

هیچ نظری موجود نیست: